زجر کشیدن؟
زمانی که به واژه «زجر» می اندیشی، اغلب با زندانٍ، بازجو و شکنجه همراه است.
در صورتیکه می توانی به ظاهر آزاد بگردی، ولی زجر بکشی.
زجر اینکه گفتند: «نان را سر سفره تان می آوریم، نفت را درب خانه»! نان خاک آره شد، به قیمت خون پدرشان، نفت هم نایاب.
یا، رهبر و رییس جمهور هزارن قول دروغ که خودشان هم باور ندارند، بدهند و تنها ما را ابله حساب کنند. و جرات نکنی بگویی:»مرتیکه! خر خودتی».
یا، تمام ملت ها به دنبال دلیلی هستند، تا بزنند، برقصند و شادی کنند، ما سراسر سال باید عزادار باشیم.
یا، عده ای مزدور و چاپلوس، «رهبر» را به مقام «امامی» می رسانند، او را مقدس می خوانند، و حتی کار را به جایی می رسانند که می گویند: «او موقع تولد به جای گریه کردن یا علی گفت»!
یا، از ترس بقال سر کوچه مجبور باشی، از طرف نسیه خرها به خانه بروی ( به قول «عباس معروفی»، پیاده روی آن طرف خیابانی که بقالی است) در حالیکه میلیارد میلیارد دزدی و اختلاس می شود، و کسی هم پاسخ گو نیست.
یا، به هر طرف می نگری، عده ای متظاهر دروغ گوی ریا کار می بینی.
یا، هزارن معتاد و بی خانمان می بینی، در حالیکه تعدادی در کاخ های هارون الرشیدی زندگی می کنند.
یا، مجبور باشی ساعتها منتظر اتوبوس باشی، ماشین های آخرین سیستم لوکس که در غرب هم کم پیدا می شود، از جلوی چشمانت بگذرد.
یا، از ترس صاحبخانه صبح زود فلنگ را ببندی، شب دیر به خانه بیایی.
یا، سال به سال قدرت خرید یک دست لباس برای زن و بچه ات را نداشته باشی.
یا، مجبور باشی درد و بیماری را تحمل کنی، برای اینکه هزینه بیمارستان و دکتر و دوا را نداری.
یا، می بینی کاردانی شرط داشتن مقام نیست، بلکه چاپلوسی و خودی بودن شرط است.
یا، هر کس و ناکسی به خودش اجازه می دهد در خصوصی ترین کارهای تو دخالت کند
یا، از اینکه به هیچ دادگاهی نمی توانی شکایت کنی، چون می دانی قاضی شریک دزد است.
و ده ها دلیل دیگر برای زجر کشیدن. و اینکه جرات فریاد کشیدن را نداری احساس حقارت کنی.
و یا در آخر، زجر اینکه با تمام دلبستگی ات به خاک وطن، کوشش می کنی تا دار و ندارت را بفروشی و به هر قیمتی که شده، غمگین، آنجایی که به دنیا آمدی و به آن عشق ورزیدی ترک کنی، و با صدها مشکلات، بدبختی و آینده ای نامعلوم به غرب پناهنده شوی.
آقای اردوخانی،
درود
سال نو مسیحی و تولد فرزند خداوند از شکم مریم عزیز با فعت و با کره و خداپرست بر همه مسلمانان خودی و نخودی شاد باد. به امید روزی که چاه چمکران به جای اسکناس های بی ارزش ایرانی با دلار پر شودو
نوشته اتان بسیار تر از بسیار زیبا بود و چون از دل برآمده بود، بر دل نشست.
این نوشته از نوشته مارکس هم روشن تر و قابل فهم تر است.
امیدوارم که سال های سال برای ملت قهرمان و شهین پرور بنویسید.
By: انور on ژانویه 1, 2012
at 11:44 ق.ظ.