حق دارم خودم رو واستون بگیرم
دوستان! از حالا خودم رو واستون می گیرم. دیگه محل شیرو پلنگ هم بهتون نمی ذارم. خیال نکنین که حاجی، دکتر یا مهندس شدم. این تهمت ها به ما نمیاد، از این مهمتر. 30 هزار یور، چیری نزدیک 60 ملیون تومن به قیمتم اضافه شده. آره دیگه، دارندگی برازندگی. اون آخوندی که یه تومن می گرفت و روضه می خوند، حالا به مقام و مالی رسیده، ملتی رو آدم حساب نمی کنه و خودش رو وآسه همه میگیره، چرا من که به قیمتم 30 هزار یورو اضافه شده، خودم رو نگیرم؟ جون من دلخور نشین، اگه جواب سلامتون رو ندادم، اگر دیدمتون روم رو کردم اونور، انگار نه انگار که همدیگر رو می شناسیم، با هم نون و نمک خوردیم و سالهاست که با هم دوستیم، ناراحت نشید. می دونید چرا؟ (چرا رو هم مثل کاشکی کاشتن سبز نشد) واسه اینکه 22 نوامبر 2011 رفتم بیمارستان بیمارستان «گاست هاس برگ» در شهر «Leuven» یک دستگاه «Pacemaker» پیس میکر، مدل «1 f D 1 Vd is -141f در اندازه های 099*745*6.17» بالای سمت چپ سینه ام کار گذاشتن «In pacemaker zone» که 30 هزار یورو قیمتش میشه. حالا حساب کنین، من لختم بشم این مقدار ارزش دارم. در صورتیکه یک آخوند رو با عمامه ایریشمی، و عبای کشمیر لختش مفت نمی ارزه. یا جناب آقای بوش و امثاش که اگه اون ساعت قیمتیش رو ازش بگیرن، یا کت و شلوار گرون قیمتش رو از تنش در بیارن ، صنار ارزش نداره. یا اونهاییکه یک روزه سردار و ژنرال میشن. پس حق دارم، خودم رو واستون بگیرم. یادم رفت، یه دستگاه به من دادن که تو خونه گذاشتم، به وسیله اون این پیس میکر رو از راه دور کنترل می کنن
6 آذر 1390 ــ 27 نوامبر 2011 ــ بلژیک ــ اورایز ــ اردوخانی
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟