زبان شان رسید!
صاحب فرهنگی بزرگ هستیم که مانند چشمه ای زلال است، هر چقدر بنوشیم، سیراب نمی شویم. هر چقدر به کام دیگران بریزیم، قطره ای از آن کاسته نمی شود.
آب زلال چشمه خود به کام دیگران از هر فرهنگ می ریزیم، و از نوشیدن آب چشمه شان سیراب نمی شویم.
صاحب فرهنگی بزرگ هستیم که مانند باغی بزرگ، پر از گل و میوه است. هر چقدر از آن بهره ببریم، و دیگران را بهرمند کنیم، و از باغ دیگران بهرمند شویم، ذره ای از این و آن کاسته نمی شود.
باید توشه ای داشت، تا بتوان از توشه ی دیگران بهرمند شد.
صاحب فرهنگی بزرگ هستیم، سیمرغ ما را بر دوش می گیرد، آزاد ما را در جهان بر سر چشمه ها و باغ های پر از گل و میوه می برد. این بار نه تنها ما را خسته نمی کند، بلکه به ما آزادی می دهد. باید توشه ای داشت، تا بتوان از توشه ی دیگران بهرمند شد.
این فرهنگ مانند تمام فرهنگ ها زباله هم دارد که من آن را «فرهنگ بی فرهنگ ها» نامیده ام. خیلی از انسان های با استعداد و باهوش و نابغه ای را دیده ام که از این زباله دانی روان خود را سیر کرده و به آن می افزایند. در فقر فرهنگی به سر می برند، و اگر امکانش را داشتند، از آن فرهنگ ثروتمند بهره می بردند و بر ان می افزودند. دریغا که کشور ما گورستان نوابغ است.
و صاحب فرهنگ دیگری هم هستیم که ما را در خود، زندانی خویش کرده است. شکنجه مان می کند، درد می کشیم و فریاد می زنیم. فریادمان دیگران را زجر می دهد، روانشان را می آزارد. این فرهنگ عقده ها و کمبودهاست که پس از سال ها(حتی در خارج از کشور) نتوانستیم به دورش اندازیم، فراموشش کنیم، تا آزادانه از فرهنگ و تمدن انسانی بهره ببریم، و دیگران را بهرمند کنیم.
دریغا بسیاری را دیدم که در بند خویش اند و دیگران را هم به بند خود می کشند و شکنجه می دهند، و خود را مرکز ثقل دنیا و روشنفکر و روشنگر می دانند. خیال می کنند همه چیز دان هستند، همه جا دم آزادی و دمکراسی و جدایی دین از دولت، برابری حقوق زن و مرد می زنند، و در بند خود بزرگ بینی و خود فریفتگی اسیرند.
شبی در سر کلاس اکابر آقا معلم سخن از خاصیت تمیزی گفت و اضافه کرد؛ «تمیزی را باید از گربه یاد بگیریم». یکی از دانش آموزان دست بلند کردو گفت: «آقا عقل مان می رسد، ولی زبان مان نمی رسد»!
این طبقه از روشنفکران عقل شان نرسید، ولی زبانشان رسید.
31 اردیبهشت 1390 ــ 21 مه 2011 ــ بلژیک ــ اورایز ــ اردوخانی
روشنفکران؟
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سِکندَری داند۰
هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست:
نه هر که سَر بتراشد قلندری داند۰
By: فریبا on مِی 23, 2011
at 9:51 ق.ظ.
ahsant
By: mehdi on مِی 25, 2011
at 2:23 ب.ظ.