نگاشته شده توسط: ordoukhani | مِی 17, 2011

می ترسیم، خورجین زمان!

 

می ترسیم، خورجین زمان!

حرف نشخوار آدمیزاد است. گاو مانند…  به سرعت می بلعد، و در حال استراحت با خیال راحت آنچه بلعیده به دهان باز می گرداند، نشخوار می کند، (خوب می جود) و دوباره روانه معده می کند. و تپاله می اندازد. تپاله اش کود می شود. بعضی ها از آن برای سوخت استفاده می کنند.
گاو هر بار علف تازه ای می خورد، نشخوار می کند و تپاله دیگری می اندازد.

ولی ما، با بیهوده گویی، با تکرار گفته های دیگران، بدون اندیشدن هر بار تپاله های چند صد ساله را نشخوار می کنیم و به خورد دیگران هم می دهیم، و خیال می کنیم حرف جالبی زده ایم. ولی گاو هر بار علف تازه ای می خورد و تپاله اش را نشخوار نمی کند . زنده باد گاو!

می ترسیم

به گوشمان آشغال می ریزیم
سرمان را با زباله پر می کنیم،
به جای سخن گفتن، آروغ می زنیم،
شگفتا که رنج نمی بریم.

با زباله ها زمان پر می کنیم
می ترسیم، می ترسیم؛
گوش ببندیم، سر پاک کنیم،
دهان بشوییم،
از خلوت با خود، می ترسیم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خورجین زمان

خورجین زمان را با هیچ گویی پر می کنیم،
خورجینی  پر ناشدنی.

گویی باد در آن می ریزیم،
می گوییم و باز هم می گوییم…
هیچ می گوییم،هیچ می شنویم،
تا هیچ شویم.

17 اردیبهشت 1390 ــ 7 مه 2011 ــ بلژیک ــ اورایزــ اردوخانی


پاسخ

  1. خب همۀ اینهارا که گفتید درست …حال پیشنهاد شما چیست ؟ در تمام این شعر گویی و هجو پردازی ها اشاره ای به آن فرهنگ سراپا تقلید و مقلد ساز نکردید که از انسان ایرانی میخواهد روزی هفده بار به سوی حجاز بایستد ، دولاشود بگوید هیچ نیست جز الله ..راست شود بگوید محمد رسول الله ..بعد شما انتظار دارید در سیروسلوک زیستن از گاو پیشی بگیرد ! ؟ … زهی خیال بطل …

  2. ما هر وقت که انتقادی به فرهنگمان می شود یک چماق آماده به دستمان گرفته ایم که بر سر اسلام بکوبیم. البته که اسلام مانند تمام ادیان دیگر آش دهان سوزی نیست. البته که دین پدیده میمونی نیست. اما اینکه ریشه مشکلات یک جامعه در دین آن نهفته باشد خیلی ساده انگارانه است.
    از طرفی این دیدگاه بیان می کند که انگار ما قبل از اسلام چه بوده ایم. قبل از الام هم وضعمان بهتر نبوده است.
    اسلام باعث بدبختی ما نیست، بدبختی ما باعث پذیرفتن اسلام شده است.
    مشکل ما اساسی، ریشه ای و فرهنگی است نه دینی.

  3. ابوالفضل عزیز
    ما در کشوران دانشگاه پرورش خران داریم که مدارک تحصيلی از نوع حجت الاسلام و آیت الله و رهبر عالیقدر و ولایت فقیه تحویل جامعه
    می دهد. در رژیم قبلی نیز ما دانشگاه های نظامی داشتیم که گوسالگان جوان را پس از طي دوره های تحصیلی پر ارزش نظامی با درجات علمی
    چون ستوان و سروان و سرگرد و سرهنگ و سرتیپ و سرلشگر و سپهبد و در نهایت ارتشبد تحویل جامعه پر هنر ایران مي کردند. نمونه این ارتشبد های
    بسيار دانا و با تجربه، نعمت خره ملقب به نصیري و سرلشگر هوایی روحانی که به تنهایي در نظر دارد ايران را فتح کرده ورژیم ملایان را براندازي کند. البته هدف از تاسیس این مراکز دانشگاهی نظامیان تبديل گوسالگان به گاوهایی فهمیده ای که مجهز به دو شاخ بزرگ و تیز باشند بوده است. ولی
    متاسفانه اين گوسالگان پس از گذراندن دوره های تکمیلی تبديل به موشهای بي شاخ و دمی شدند که بزور يونيفرم های رنگارنگ و نشانهای که تا پائین لباسشان آویزان و از سنگینی آن نشانها این نظامیان وطن دوست و شاه پرست در روزهاي قبل از انقلاب موفق به حمل اسلحه و دفاع از ولینعمت خود نگردیدند ( البته مقصر اصلی کسانی بودند که بیش از حد به آنها نشان داده بودند، وگرنه این امرای شاه دوست شمشیر های خود را از غلاف بیرون مي کشیدند و نه تنها ملايان دشمن را بلکه چون حضرت علي ماه را به دو نیمه می کردند. ولی حیف که وزن نشانها مانع این عمل دفاع از شاهنشاه گردید.
    حال میخواستم به شما پیشنهاد کنم که بیايید با کمک یکدیگر کارخانه تولید تپاله بسازیم، چون اقلاً تپاله برای رشد گیاهان مفید است ولی دانشگاه پرورش امرا جز برای تولید خربوزه گرگاب بدرد دیگری نمي خورد که متاسفان مزارع خربوزه گرگاب نیز تبدیل به خانه های بساز بفروش شده است
    اگر پیشنهاد بهتری دارید ارایه کنید

    هوشنگ

  4. ما حدود 200 سال است قدم بدوران بیداری گذاشتیم. بنظر می رسد هنوز در نشئه خواب دو سه هزار ساله هستیم. بقول آذری ها بودور که وار. این ما هستیم. در ابتدای این دوران منطقا ً نگاه به بیرون افتاد. سیاست مدارانی خواستند از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم. بزرگ مردی از یوش، شعرمان را به تبع ازبیرون ، از گذشته گسلاند. داستانهای کلیله و دمنه و حسین کرد شبستریمان هدایتی با نگاه به بیرون به داستان نویسی مدرن تبدیل کرد. همه و همه چیزمان فرنگی شد. آن اصحاب کهف هم ابتداً با مدرسه ، رادیو تی وی ، تلفن و موبایل مخالفت می کردند، مستحیل شدند. مارکس و هایدگر و پوپر کانت …اینها ذهن ما را شکل دادند( من اسم این اندیشمندان را پشت جلد کتابهایشان دیدم والا نخوانده ام…)
    عنصر مستقل فکر کردن در ما بوجود نیامده است. تبعی فکر می کنیم. به بازار جهانی رفتیم لباس های شیکی خریدیم که قواره تنمان نیست. قناسی داریم. هرکداممان هم قیچی را برداشته قناسی های زبان وچشم و گوش مخاطبمان بر طرف می کنیم.
    چه کنیم؟
    فکر کردن مستقل را تمرین کنیم
    اصل اقتصادی » هزینه – فایده» را مدتی کنار گذاریم. خوب که چی را قدر ی بعدتر بپرسیم
    اگر بخواهیم فکر کنیم باید سری به انبان خود زنیم. چیزی در آن نیست؟ تعمق و ریشه یابی ضرب المثل های مان. ریشه یابی شکل گیری لطیفه هایمان، ریشه یابی فحش هایمان
    یکی دومثال:
    قرمساق: ابتدا ً فحشی سیاسی بود . قرم یعنی کلفت ساق هم همان ساق بود. قزاقان مامور دولت دوره قاجار مسئول جمع آوری مالیات که دارای چکمه های بزرگی بودند به ساق کلفت معروف بودند این مامورین دولتی که خترجی هم حساب می شدند،بسیار قسی القلب و زور گو بودند. کسی را قرمساق نامیدن ابتداً منظور طرف را به زورگویی متهم کردن بود. شیوه زندگیشان و دوری ازخانواده شان مفهوم بسمت بار اخلاقی و بی غیرتی کشیده شد. تاریخ حدود 200 سال.

    از نفرین های مادران به بچه هایشان که اذیت می کردنددر فارس: الاهی زیر ماشین دولتی بری
    تاریخ حدود سال های ورود ماشین به ایران. در گذشته ( امروز را نمی دانم)اگر ماشینی دولتی کسی را زیر می گرفت جریمه ایی نمی داد. خون هدر می رفت. نفرین مادرانه
    چرا گفته میشه بابا این سه است: تاریخ ساخت بعد از ورود ماشین به ایران.ماشین ها 4 سیلندر داشتند. مکانیک ها ماشینی که با سه سیلندر کار می کرد را می گفتند سه است . منظور خراب کار کردن یا شدن چیزی ایست.

    رو سنگ مرده شور خوانه بخندی. تاریخ نمی دانم. نفرین. اشاره به حرکت های غیر ارادی مردهروی سنگ مرده شور خانه که به نظر خنده می آید.
    الاهی گچ ات بگیرند. نفرین سیاسی. تاریخ هزاران سال . یکی از گونه های تنبیه خاطیان. آنهارا گچ می گرفتند. گچ را رقیق درست می کردند تا مجرم! زود نمیرد .

    كلاهش پشم ندارد :
    از او نباید ترسید، مهابتی ندارد، دلیلی وجود ندارد كه از او هراس داشته باشیم. مأخذ: درزمان قدیم، نه چندان دور، در ایران صاحب منصبان نظامی ‌به تقلید از نظامیان روس كه كلاه پشمی ‌به سر داشتند، كلاه پشمی‌ پوستی بر سر می‌گذاشتند و از آن جایی كه نظامیان مأمور نظم ونسق هستند، وقتی از دور پیدا می‌شدند مردم خود را جمع و جور می‌كردند كه مورد مؤاخذه واقع نشوند، و اگر آن صاحب منصب نظامی ‌افسر نبود به هم می‌گفتند : این كه افسر نظامی‌ نیست، كلاهش پشم ندارد.
    از این سایت میشه برای ضرب المثل ها استفاده کرد
    http://sarapoem.persiangig.com/link7/zarbolmasal1.htm

    خیلی بهتر بود همه سنجش خرد ناب کانت را نقد می کردیم.
    این طفل نتواند یک شبه ره صد ساله رود

  5. دوست عزیز اشغال تو دنیا زیاد است و حرف با ارزش کم . فکر میکنم شما زیاد این جلسات خارج کشور را میروید. اینها به کلوپ های خسوسی تبدیل شده اند و نقشی در اینده ایران ندارند. برای عالقمند هایش حتما خوب است ولی درد شما را دوا نمیکند. مگر محبورید؟ به حای دیدار دوستان واقعی میروید این جلسات و افسرده میشوید.
    دوستار شما

  6. خانم . افسرده نمی شوم، بلکه می اموزم

  7. آقای دکلان میگویند ، مشکل ما اساسی ، ریشه ای و فرهنگی است نه دینی …البته خوب است که ایشان به دو نمونه از آن مشکلات اساسی و ریشه ای اشاره ای بکنند تا سخن های گوهر بار ایشان به کلیشه گویی میل نکند ! در ضمن آن فرهنگ را هم برای ما دراز گوشان که یونجۀ دین باد در شکممان می اندازد و باعث فعال شدن توپخانیمان میگردد ، را ، تعریف کنند تا ما بدانیم چگونه پدیده ایست و جای دین ، یعنی این خرافات سازمان یافته در کجاست ؟ که ایشان آنرا در اثر دینخویی و اسلامبارگی از فرهنگ جدامیکنند ؟


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: