نگاشته شده توسط: ordoukhani | ژانویه 10, 2011
شاید هرگز خوابش را هم ندیده بود که …!
داستانی که می گویم خاطره ای است که امروز به یادم آمد. در سال 1972 با آندره *(بّلژیکی فرانسه زبان) که چهار-پنج سال از من جوانتر بود آشنا شدم. این آشنایی خیلی زود تبدیل به دوستی با او و خانواده اش شد که هنوز هم ادامه دارد. * به طوری که وقتی اولین فرزندش به دنیا آمد مرا به عنوان پدر تعمیدی فرزندش انتخاب کرد. از همان ابتدا مادر آندره که خانمی تحصیل کرده، فرهنگ شناس و با سعدی و حافظ و خیام … آشنا و تاریخ کهن ایران را می شناخت، به من نهایت مهر را می ورزید، و با من مانند فرزندش رفتار می کرد و در خانه شان همیشه به روی من باز بود. این خانم معتقد بود که سیاه پوست ها فرهنگ ندارند، عرب ها وحشی هستند، اما ایران داری فرهنگ باستانی پر شکوهی است. شاید باور نکنید! به رستورانی که یک جوان عرب، یا سیاه پوست در آن کار می کرد، هرگز نمی رفت. (در اثر آشنایی با منّ به غذاهای ایرانی علاقه مند شد) حتی شب عروسی آندره وقتی خواست با یک ـ یک حضار دست بدهد، از جلوی یک جوان عرب و یک جوان سیاه پوست که دوستان مشترک من و پسرش بودند، بدون دست دادن گذشت. من و آندره ، بارها با او در مورد این نژاد پرستی بی دلیلش بحث کردیم، ولی هیچوقت نتوانستیم او را قانع کنیم.
نوشته شده در منتشر نشده ها
آقای اردوخانی، از اون نوشتههای سمت راست صفحه تون که توضیحی در مورد خود داده اید، لذت بردم، همیشه پیروز باشید.
By: Gandom on ژانویه 11, 2011
at 2:52 ب.ظ.
ابولفضل جون میتونی بری آندره رو با چوب بزنی چون ننش راسیسته و ایمیل مامان آندره رو برام بفرست تا من هم به سهم خودم هر شب یه ایمیل براش میزنم و تو اون ایملها پدرش رو فش میدم ، این بدام خرجی نداره
By: مردگلُ گلُ on ژانویه 11, 2011
at 7:31 ب.ظ.
آقای اردوخانی
قلم شما همیشه جذاب است.
من هم هر وقت به این سایت می آیم یک بار آن نوشته سمت راست را می خوانم. هم جذاب و زیباست و هم بسیار پر معنی
این نوشته هم بسیار عالی بود. آدم خیلی از اوقات خوابش را هم نمی بیند که …
By: آرش on ژانویه 11, 2011
at 7:55 ب.ظ.
راستی یادم رفت که بگویم آن نوشته شما در نقد به هادی خرسندی هم بسیار گویا بود
این فقط او نیست بسیاری از ماها بعد از مدتی به دور تکراری می افتیم وهمان حرفهای قدیمی را تکرار می کنیم و به این طریق به وادی لودگی در می غلتیم. سعی می کنیم نقص دانش و ضعف اطلاعات را با لودگی و هرزگی پر کنیم
نقد بسیار گویایی بود
By: آرش on ژانویه 11, 2011
at 7:57 ب.ظ.
Ce n’est pas mal du tout
Bonne continuation
By: Hamid on ژانویه 11, 2011
at 8:27 ب.ظ.
Felt so hopeless looking for answers to my quniostns…uetil now.
By: Itihasj on مِی 2, 2014
at 7:44 ق.ظ.