ماهیگیر پیر کنار ساحل نشسته، کلافی در دست، تورماهیگیری می بافد.
کلاف سر در گم است، ماهی گیر کلافه، کلاف بر ساحل می اندازد. کلافی پس از کلافی، کلافی پس از کلافی،…؛.
موجی پس از موجی، موجی پس از موجی،…؛ کلاف ها را به درون دریا می برد.
ماهگیر قلاب به دریا می اندازد، کلاف سر در کم صید می کند، کلافی پس از کلافی، کلافی پس از کلافی،…؛ ماهی گیر پیرهمچنان کلاف سر در کم صید می کند.
ماهی گیر منم، کلاف سر در گم منم. کلافه وسرگردان، سر در گــــم خویشم!
11 تیر 1389 ــ 11 ژوئن 2010 ــ بروکسل ــ اردوخانی
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟