نگاشته شده توسط: ordoukhani | اکتبر 13, 2010
الکی خوش!
من با چیزهای کوچک عشق می کنم، و با تمام وجود از آن لذت می برم. شاید همان چیزهایی که شما را می رنجاند و عصبانی می کند.
نزدیک خانه من نانوایی و شیرینی پزی معروفی هست، و خیلی ها از راه دور برای خرید به آنجا می آیند. روزهای شنبه و یکشنبه با وجودیکه چهارفروشنده در آن کار می کنند شلوغ می شود. یکشنبه پیش من برای خرید نان آنجا رفتم. در حدود ده نفر جلوی من بودند، تقریبا نوبت من بود که یک اتومبیل درست جلوی در دکان توقف کرد، و مرد خیلی مسنی با زحمت از آن پیاده شده، و عصا زنان بدون توجه به ده ـ دوازه نفری که پشت سر من بودند، حتی به من بکند، آمد جلوی من ایستاد. وقتی فروشنده پرسید، نوبت کیست، عصایش را بلند کرد و گفت من.
نوشته شده در منتشر نشده ها
متن زيبايي بود ! بله خيلي از پير ها جزو شير ها هستند !
By: Mr last on اکتبر 13, 2010
at 3:20 ب.ظ.
از مهرو تو سپاسگزارم. با این پاسخ ات هم عشق می کنم و می خندم. چه کنم الکی خوشم
By: ordoukhani on اکتبر 13, 2010
at 6:36 ب.ظ.
طبق توضیحات شما اون پیرمرد ، خرفت و علیل و ناتوان نبوده اما وقتیکه دیده پشت ده ـ دوازده نفر ایستادن وقت میبره ، با آن بازی که برای شما و دیگران در آورد توانسته بدون فوت وقت ، نانش را بگیرد و فلنگ را ببندد ، خب از این آدم ها همه جا پیدا میشودند ، اما از اینکه شما ، هم بازی آنها میشوید دیگر چه صیقه ایست ؟ شاید خودتان را در آنها میابید و شاید هم آنها فور بیلد شما هستند و شما این را خود نمیدانید، در هر حال هرجور که میخواهی عشق کن و لذت ببر اما بدون که فردا سر پل صراط ، یقیۀ حضرت عالی برای این کار ها میگیرند !
By: یزدان جون ... مرد گل گل on اکتبر 13, 2010
at 3:54 ب.ظ.
قابل توجه دوستانی که معنی «فوربیلد» را در نوشته دوست مان «یزدان جون» نمی دانند. فور بیلد= نمونه. در ضمن من الکی خوشم،و با پاسخ یزدان جون هم عشق می کنم
By: ordoukhani on اکتبر 13, 2010
at 6:33 ب.ظ.
سلام جالب بود. اما در ايران اونقدر همه خشمگين و عصبی هستند كه كاری میكنند كه طرف از كردهی خود پشيمان بشه. خوش به حالتون كه خوشيد ما كه از بس كه با دروغ و كلك و حيله سرو كار داريم ديگه جانی برامون نمونده و اگه چيزی هم نگيم و بذاريم طرف كار خودشو بكنه به اين دليله كه جانی برای دعوا برامون نمونده.
By: پرستو on اکتبر 14, 2010
at 11:04 ق.ظ.
در هر قوم وملتی منشها و خوهائی است که سود و زیان آن را میبرند. میگویند خوی کنار آمدن ایرانیان باعث ماندن تاریخی آن شده است که چندان درست هم نیست و کنار آمدن همراه زیرک بودن است و کمی دروغگ گوئی و دو روئی. بهرروی همیشه در ایران یکی از مشکلات همه این جلو انداختن و تقلب مردم در نوبت گرفتن است. بد تر که اینرا زرنگی و جربزه وتوان خود تلقی میکنند. و از نجابت و کوتاه آمدن دیگران سوء استفاده میکنند که کم از دزدی و گدائی نیست و بدور از مروت. نمیدانم اگر زن کسی با دیگری درامیزد و بچه بیاورد به غیرت پدره بر میخورد ولی اگر از نوبت و سهمدیگری استفاده کنیم دیگر غیرت نمیخواهد. هر کس که در صف چیزی به انتظار مینشیند مرتب جوش میخورد که نوبت خود را حفظ کند و جنگ اعصاب دارد. در رانندگی که بدترین خلق وخوی مردمدنیا را داریم. ولی هرکس در کشورهای دیگر رفته باشد اصلن مشکلی و تنشی در این مورد و رانندگس مردم ندارند. دست کم و کمترین سود آن خسته نمیشوند . خوش میگذرانند و چیزی هم فرق نمیکند. مثلا این آقای پیر مرد بجز رذیلت چه سودی برد نیمساعت وقت بی ارزش امثال او؟؟؟
By: abdolla on اکتبر 15, 2010
at 4:36 ق.ظ.
پاسخ به عبدالله. عزیزم مسئله کنار امدن نیست، بلکه گذشت است. گیرم من دو دقیقه زودتر نانم را می گرفتم، ایا ارزش آن را داشت که پیر مردی را برنجانم. پیری یعنی به دوران کودکی بازگشتن. خاطر جمع هستم که ان پیر مرد هم خیلی بیشتر از من در زندگی گذشت کرده. شادو تندرست باشی
By: ordoukhani on اکتبر 19, 2010
at 8:47 ق.ظ.