نگاشته شده توسط: ordoukhani | اکتبر 3, 2010
احساس یک قاتل
از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون بیش از پنج هزار نفر به دست دژخیمان جمهوری اسلامی شکنجه و کشته شده اند. آیا ار خودتان پرسیده اید احساس ی قاتل در زمانی که فرمان قتل کسی را می دهد، یا خود دست به این جنایت می زند چیست؟ تا کسی کسی قاتل نباشد، نمی تواند احساس یک قاتل را درک کند.اعتراف می کنم که قاتلم، و کسی را کشته ام! و می توانم احساس یک قاتل را به درستی درک کنم.
زمانیکه کودکی بودم مرا از جن می ترساندند. برای من جن همه جا وجود داشت، جن مرا همیشه شکنجه و تحقیر می کرد. و من در ترس همیشگی به سر می بردم. بدین جهت با اولین پول جیی ام که ده شاهی ـ ده شاهی جمع کرده بودم، یک چاقوی ضامندار کوچک به قیمت 7 ریال خریدم. خوب به یاد دارم ( فکر می کنم پیش ازعید سال 1327 برابر با 21 مارس1948 بود) با این چاقو می خواستم جن را بکشم. نیمه شب با چاقویم به زیرزمین تاریک مان یا به کوچه می رفتم، و با ترس و صدایی لرزان در تاریکی به دنبال جن می گشتم و می گفتم: «جن اگر مردی بیا!» هرچه حرکت می کرد خیال می کردم جن است. یکبار نزدیک بود سگ ولگرد محله مان که با من خیلی دوست بود را با چاقو بزنم. ( من با سگ های ولگرد، با گربه های بی صاحب، پرندگان رخمی خیلی رفیق بودم.)
رژیم استبدادی هم می ترسد، منتهی نه از جن، چون خودش سازنده و پروش دهنده و توسعه دهنده جن است.
نوشته شده در انتخابات دهم
درود بر شما و جای تبریک گفتن، ای کاش نصف ایرانیها میتوانستند ترس را در خودشان از بین ببرند
By: کاوه on اکتبر 3, 2010
at 11:11 ق.ظ.
اوردخانی گرامی،
نوشته تان برای دیگر دوستان ارسال میشود.
با درود فراوان
بکائی
By: علی on اکتبر 4, 2010
at 11:01 ق.ظ.