نگاشته شده توسط: ordoukhani | ژوئیه 30, 2010
جوونم، اون جوونای قدیم، قدیم!
همه چی اون قدیم خوب بود. پرتقال هم اون پرتقالای قدیم شهسوار. ببخشید امامسوار. حالا از اسراییل وارد ترکیه می کنن، از ترکیه به اینجا، به اسم پرتقال ترکیه می فروشن، یه وقتا یادشون می ره مارک روشو بکنن، «یاوا، محصول اسراییل» قیافه ای چخ دیر، مزه ای یخ دیر.
خواهر بزرگم وقتی دیپلم دبیرستانش رو گرفت، زن دامادمون شد. یک عمری با خوشی و ناخوشی همدیگه ساختن، دو تا بچه پس انداختن، حالام چهار ــ پنج تا نوه دارن. خواهر کوچکم، که هنوز نمی تونه یه تخم مرغ نیمرو کنه، دیپلمش رو گرفت، گفت: «یه شوهر لیسانسیه می خوام!» وقتی لیسانسش رو گرفت، دنبال یه شوهر دکتر و مهندس بود. بعد که دکتراش رو گرفت، گفت باهاس شوهرم استاد باشه. چند سالی به امید شوهر استاد موند، حالا زن یه حاجی شده که استاده حقه بازی و کلکه ، هفت ــ هشت ــ ده تا بچه هم از زنای دیگه اش داره. زنم، اون زنای قدیم.از همه اینا که بگذریم، نمی دونم چرا همه جوونها می خوان از این مملکت فرارکنن، این مملی نوه عموم،* به این در و اون در می زنه، می خواد بره یه خراب شده ای پناهنده بشه، خیال می کنه اونجاها حلوا خیر می کنن. بهش گفتم، اون قدیما، هر کی از ده کوره اش می رفت یه جای دیگه، دلش همیشه حال و هوای دهش رو می کرد، می خواست برگرده همونجا. اونایی هم که به خارج واسه درس خوندن می رفتن، یه آرزو داشتن، زود برگردن مملکت شون، حالا شماها یه فکر تو سر دارین، در برین از اینجا. جوونم اون جونای قدیم. گفت: «نگو جوونای قدیم، اونا با این انقلابشون ریدن تو این مملکت و ما رو بد بخت کردن. دیدم حیونکی راست میگه، گفتم، جوونم، اون جوونای قدیمـــــه، قدیم!
نوشته شده در داستان کوتاه
نود و نُه سال دیگه هم که تو بلژیک بمونی از دهات بیرون نمیای علائم و نشانه های اونهم یکی اینه که اون خره رو بردی رو سردر خونت آویزون کردی
By: یزدان جون ... مرد گل گل on ژوئیه 30, 2010
at 3:36 ب.ظ.
خره چیه ؟؟؟ ادب هم خوب چیزیه والا …
درد بلای هر چی خره ، بخوره تو سر سید علی خامنه ایی و مزدورهاش.
By: 666 on ژوئیه 30, 2010
at 6:05 ب.ظ.
تاریخنویس ها هم تاریخ نگاران قدیم
۷ مرده ها (ببخشید مرداد) برابر ۲۹ ژوئیه است نا ژوئن
By: انور on ژوئیه 30, 2010
at 6:16 ب.ظ.
درود بر شما
از آنجایی که ساکن بلژیک هستید و زبان فرانسه گویش رایج، هرجی نیست اما این ساعت وستند واچ یک غلط رایج شده بود بجای ساعت وستند
در ثانی بصورت شوخی جدی یک نوستالژیی به گذشته در کلمات به چشم می خورد. سئوال این است چه باید با این تن نیمه جان حال کرد. گذشته برنا چند دهه ای است که در خاک غنوده است
بیچاره نسل اول ایران نوین که در دهه سی با باز شدن شهر ها و از دست رفتن تمام ساخته های سنتی اش حتا قادر نبود مانند فرهیخته عزیز ما اقای اردو خانی بر مزار دنیای از دست رفته اش مرثیه ایی بخواند.
شاد باشید
Es lebe Ordukhani
Mach weiter
By: فرامرز خرد on ژوئیه 30, 2010
at 8:13 ب.ظ.
damet garm kheili bahal bood dastan ham dastan haye ghadim
By: jamshid on ژوئیه 31, 2010
at 6:32 ب.ظ.