روزی در آغاز جوانی،
با زنی زیبا روی و شهوانی،
اهل درس و مشق و کتاب خوانی،
بود ما را گفت و گویی عاشقانی.
بودیم دو روان در یک جان جانانی،
زیر لحاف و پتو، لخت و عریانی.
لیک این معشوق زیبای مامانی،
پنهان کردی دست را ز من هر آنی،
گفتمش از چه رو دست کرده پنهانی؟
گفت که دست من همیشه خالی مانی،
ندهم دست به مردان غربیه خود دانی،
گفته آقایمان در مسجد بر سر منبر،
ندهد نجیبه، دست به مردانی، غریبانی،
گر چنین کردی، محروم شوی ز جنانی،
ز عشق بازی با نعمت بهشت* غلمانی!
الغرض گفتم این حکایت من به شمایانی،
که دست ول کن و بچسب لب و سینه مامانی
قاطبه اندیشمندان مسلمان بر این باورند که غلمان، مردانی جاودانه جوانند که در خدمت و پذیرایی اهل بهشت اند [برخی نیز گفته اند که آنها آمردانی (مردان تن فروش = مفعول) هستند، که خداوند آنها را برای تمتع جنسی مردان بهشتی آفریده است و آنها را در کنار حوران به مردان ( مرجع ضمیرهُم) وعده داده است! آیتالله سيد عبدالحسين دستغیب در کتابی به وصف زیبایی آنها و نیز آنکه تمتع جنسی با ایشان از تمتع جنسی با حوریان لذت بخش تر است پرداخته و غلمان را بهترین نعمت بهشتی برشمرده است.
ویکی پدیا
بعضی از اندیشمندان مسلمان ( توجه کنید، اندیشمندان مسلمان در اندیشه چه هستند)هم گفته اند جوانان فاعلی هستند، در خدمت زنان. در بهشت هیچ کس سرش بی کلاه نمی ماند.
25 خرداد 1398 ــ 15 ژوئن 2010 ــ بروکسل ــ اردوخانی
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟