خیال می کنی !
با هر ضربه شلاق که به من می زنی
قصری در باغ بهشت، می خری
با قطره ، قطره خونم
حوض کوثر را پر از آب زلال می کنی،
خود را سیر آب می کنی.
خیال می کنی !
با هر زخمی که به من می زنی،
بوسه بر لب حوری بهشتی می زنی!
زمانی که در حال مرگم،
در بهشت قدم می زنی ،
میوه بهشتی می خوری!
به تو رشک نمی برم ،
برای تو غمگینم،
تنها ، خیال می کنی … !
نوشته شده در شعر
من انسانی آزاد شده از یک فرهنگ ارباب رعیتی و استبدادی هستم . برای به دست آوردن این آزادی با خودم جنگیده ام و هنوز می جنگم . من دیگر خودم را بنده و غلام و چاکر و نوکر و خاک پای کسی معرفی نمی کنم . کسی را هم جناب عالی نمی خوانم ، به عرض کسی نمی رسانم . برای من پزشک در مطب یا بیمارستان آقا یا خانم دکتر است، استاد در دانشگاه، خارج از آن جا خانم یا آقای ...هستند. در نبرد با چاپلوسی ، دروغ ، حسادت ، ضعیف کشی ، مرده پرستی ، عدم اعتماد به خود و قبول سرنوشت که همگی زاده فرهنگ ارباب رعیتی و استبدادی است ، پیروز شده ام . و میدانم لحظه ای غفلت؛ آنها بر من چیره می شوند. از شما خواهش می کنم مرا در نبرد با این فرهنگ پوسیده چندهزار ساله یاری دهید. «ابوالفضل اردوخانی»
شوخی و جدی 
مدت ها قبل با یک دوست مسیحی سر صحبت مان باز شد. زیاد طول نکشید که صحبت مان به بحث گرائید، آن هم از نوع دینی! او می گفت قرآن کتاب خدا نیست و تحریف شده! و بزرگترین استدلالش را از انجیل می اورد و می گفت ببین اینجا اینطور نوشته پس در قران که طور دیگری نقل شده نتیجه می گیریم که قرآن یا تحریف شده یا اینکه اصلا کتاب خدا نیست! جالب این بود که من هم دقیقا همین جمله را به طرز دیگری می گفتم. می گفتم ببین خواهر جان! اینجا قرآن ما اینطور نوشته و نص انجیل با قرآن ما در تناقض است پس نتیجتا انجیل که زمانی کتاب خدا بوده تحریف شده است! و این دور باطل دقیقا یادم نمی آید تا کی ادامه داشت تا هر دو خسته شدیم اما هیچ کدام نفهمیدیم که مشکل کارمان کجاست؟! در واقع مشکل کار ما از جائی شروع میشد که هر کدام از مرجعی که خود قبول داشتیم و مورد تائید دیگری نبود برای مهر قبولی زدن به خود و رد دیگری استفاده می کردیم!
این روزها که سخنان دوستان دانشجو و محصولی و کدخدائی را گوش می کنم به یاد آن روزها می افتم. این آقایان یا هنوز نمی دانند یا اینکه خودشان را به نادانی زده اند و خبر ندارند که وقتی خود ایشان متهم به تقلب در انتخابات هستند ، چگونه می شود ان هم در برنامه ای یکسویه حرف هایشان را به دیگران بقبولانند! مدام می گویند ما صحت انتخابات را تائید می کنیم چرا که ما مجریان امر بوده ایم! به راستی چقدر این آقایان باید در این دور باطل بچرخند تا بالاخره بفهمند که مشکل کارشان کجاست؟!
By: زمان بازیافته on جون 26, 2009
at 5:13 ب.ظ.
به نکته ی جالبی اشاره کرده بودید
مشکل حکومت دینی هم همین است..
این آقایان خود را نماینده ی خدا می دانند
By: زمان بازیافته on جون 26, 2009
at 5:14 ب.ظ.
سلام …
با کی هستید «خیال می کنی!» …
By: آرش on جون 26, 2009
at 5:15 ب.ظ.
سلام
اقای اردوخانی عزیز اینها خیال می کنند اما در این خیالات و توهمات انسانیت عقلانیت و وجه تمایز انسان و حیوان را بر باد داده اند و به سبوعیت کشیده شده اند
حیف حیف از انسان که چنین شود
By: جهانگرد on جون 26, 2009
at 8:21 ب.ظ.
تنها خیال میکنی … !
و خیالش چه باطل است.
By: سردار on جون 27, 2009
at 8:06 ق.ظ.
فقط خیال نمی کند. روری دویست هزار تومان میگیرد!
By: خانم on جون 28, 2009
at 9:47 ب.ظ.
ایما هم خیال می کنند. هم پول می گیرند. هم شسته شوی مغزی داده شده اند.
آخه کجای اسلام می گه مردم و بکشید. ده آخه…. لا اله الا الله
By: سینا on ژوئیه 15, 2009
at 5:07 ب.ظ.