تبر خلاص بر استبداد!
حکومت های استبدادی همه شبیه یکدیگرند. حاکم مستبد برای حفظ مقام خود ار ریختن خون هزاران نفر، شکنجه و زندانی کردن چند هزار نفر اِبایی ندارد. آقای خامنه ای با پشتیبانی از احمدی نژاد در پی اثبات مقام خود است. او برای حفظ مقام ولایت فقیه چاره ای جز این نداشت. چرا؟
با باطل کردن انتخابات او تایید می کرد که اشتباه کرده است، چرا که او پیش از اظهار نظر شورای نگهبان به احمدی نژاد شادباش گفت. (در واقع رهبر یک نظام باید قانونمدار باشد نه قانونگریز!) این موضوع برای یک رهبر ضعف بزرگی است، البته در جوامع استبدادی مثل ایران!
دوم، او طی پیام های بعدی بر عدم تقلب در انتخابات و پیروزی احمدی نژاد(دست معجزه الهی!) تاکید کرده بود، چنانچه امروز حرفی غیر از این می زد، شرط عدالتش نیز زیر سئوال می رفت. یعنی اقدام غیرقانونی او برای تبریکهای پیاپی به احمدی نژاد راه برگشت را به روی او بست. (با این فرض که او از تقلبی به این بزرگی بی خبر بوده است!)
چنانچه در این انتخابات تقلب شده باشد که همه بر آن اتفاق نظر دارند، قطعا رهبر هم در جریان بوده، پس این امکان وجود داشت با باطل اعلام کردن انتخابات احمدی نژاد و یارانش همه چیز را لو بدهند. احمدی نژاد و دار و دسته اش نشان داده اند که برای ماندن بر قدرت از هیچ کاری رویگردان نیستند. با این فرض هم رهبر فاقد شرطهای لازم رهبری است. (لابد می دانید اگر انتخابات باطل اعلام شود، پیامد آن دستگیری بسیاری از افراد وابسته به دولت است و پس از آن رئیس جمهور و وزیر کشوری که به نفع خودشان انتخابات را برگزار کرده باشند دیگر صلاحیت سیاسی ندارند. یعنی جمعیتی باید له شوند.) آیا احمدی نژاد حاضر است خود را فدای نظام کند؟ خیر! آیا رهبر حاضر است مقامش را از دست بدهد؟ خیر! پس آقای خامنه ای همان کاری را کرد که می بایست.
لااقل به این شکل یک شانس برای ادامه حکومتش دارد و آن خاموش کردن مردم است! این تیر خلاصی بود بر ملت؟!
ملت ایران در تاریخ کهن سالش از این تیر خلاص ها، (به خیال باطل مستبدان و اشغال گران) بسیار خورده است، گرچه هر بار از هوش رفته، ولی هرگز نمرده و زنده مانده است.
آقای خامنه ای! اگر خیال می کنید با پشتیبانی از احمدی نژاد تیر خلاص را بر فرق ملت زدهاید، اشتباه می کنید، این تیر خلاص بر تارک استبداد است، که در آینده نزدیک شاهد آن خواهیم و خواهید بود. ( شاهدهای تاریخی بسیارند.)
آقای خامنه ای شما چاره دیگری هم برای رهایی از مشکل داشتید. می توانستید از احمدی نژاد بخواهید به خاطر جلوگیری از خون ریزی، و دلایل دیگر از ریاست جمهوری کناره گیری کند. و انتخاباتی آزاد با مراقبت سازمان های بین المللی برگزار کنید.
29 خرداد 1388 ــ 19 ژوئن 2009 ـ اردوخانی ـ بروکسل
جناب آقای اردوخانی
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته العالیة
پیرو دستور آقای محمدی گلپایگانی به اطلاع می رسانم تفقدکی آماده شده که
خدمت شما تقدیم میشود . به علت عدم حضور شما در ایران به منوچهر گفتم تا
تفقدک را خدمتتان برساند او هم (منوچهر متکی را میگویم) قول داد موضوع را به
شکلی جدی دنبال کند موضوع انتخابات را هم بعدها برایت میگویم که چه بود و چه
شد . شنیدم اکبر هم در خاطراتش خواهد نوشت .

By: احمدی نژاد on جون 19, 2009
at 7:52 ب.ظ.
سلام
بله اقای اردوخانی ما مردم ایران شن کف رودخانه ایم از این حاکمان که اب روانند زیاد می ایند و می گذرند اما ملت و مردم کشور همیشه هستند و شهادت می دهند خود شما چند حاکم در ایران دیدید؟ خود اقای خامنه ای چند نفر را دیده؟ و وا عجبا که به تکرار اشتباهات انها مبادرت ورزیده
By: جهانگرد on جون 19, 2009
at 8:26 ب.ظ.
انشالله که حرف های شما درست باشد که به حتم هست
By: زمان بازیافته on جون 19, 2009
at 8:35 ب.ظ.
آنها عقب ماندگان تاریخ اند که تلاش می کنند عقربه ها ی زمان را به عقب برگردانند تا شاید مردگان از گورهای هزار ساله برخیزند
By: سیامک on جون 20, 2009
at 7:30 ق.ظ.
http://1irani.com/
حق با شماست
با احازه مطلب تون رو به این سایت خبری لینگ دادم
By: الناز on جون 20, 2009
at 10:05 ق.ظ.
چقدر حرفاتون خوب بود. من را به این نتیجه رساند که معادلات قدرت به سادگی معادلات بین آدمهاست. مثل دو دزد که همدست هستند، اگر یکی را لو بدهند خودشان گیر می افتند.
یک روز این ظلمان رو می شود. حق این همه آدم پایمال می شود و آنها ساکت نمی نشینند.
By: لیلا on جون 20, 2009
at 11:30 ق.ظ.