این مرده پرستان کیستند؟
جمعی، مره ای را در تابوت می بردند. عملهها و بنایان یکباره نخستین سنگ بنا را رها کردند و رفتند، تا زیر تابوت را بگیرند. معمار کنار سنگ بزرگ تنها ایستاده، از خود می پرسید؛ «که این مرده پرستان چرا با شتاب به سوی تابوت روانند تا هر کدام، برای آنی هم که شده زیر تابوت را بگیرند؟! مرده که به گورستان می رود. چه بر دوش چند نفر، چه بر دوش چند هزار نفر. چرا از آن جمع یکی نیامد زیر این سنگ عظیم را بگیرد؟! کیستند این مردمان، که نخستین سنگ بنای خانه این دیار نگذاشته، در اندیشه خانهای در دیار ابدیاند؟!»
معمار کنار اولین سنگ بنا، تنها و غمگین از خود می پرسید، این مرده پرستان کیستند؟!
10 اردیبهشت 1388 ــ 30 آوریل 2009 ــ بروکسل ــ اردوخانی
انگار پای ثانیه ها لنگ می شود
وقتی دلی برای دلی تنگ می شود
پیشم بیا… خوشحالم کن
By: یک دوست on مِی 6, 2009
at 6:14 ق.ظ.