خداوندا مرا گر آفریدی باز!
خداوندا مرا گر آفریدی باز
از منِ مسکین دلقکی ساز
موی ریخته، سر براق و طاس
به اندامم کن ز همه رنگ لباس
به پایم کن بزرگ جفتی از کفش سیاه
بینی ام کن سرخ و بر سرم نهِ قرمز کلاه
به دستم طبلی و در دهانم کن یکی ساز
تا به هر لحنی کنم دلقکی آغاز.
چه آسان آید اشکی ز دل دردمند
من همآنم که آرم بر لبش یک لبخند
بیابم سگ ولگرد و الاغی بی نوا
تا شوم هر دو تا را من همصدا
می نشینم بر خری بوزینه وار
از خود پسندان می کنم هر دم فرار
از این ده به آن و از این شهر به آن
به تقلید آورم شه و میر و این و آن
پارس کند سگ و گیرد پایم همی گاز
خر زند لبخند و من خوانم آواز
من شکلک درآرم و مردم ز خنده مست
ز خاطر برند هرچه در دنیا که هست
بینم مردمان را از خنده بیهوش
که غم خود را کردند فراموش
خداوندا انتظارم بیش از تو این نیست
بردن غم ز دردمندان، به ز آن چیست؟
گر بخندانم مردم، نیاز آوردم به جا
که این شادی به بود از صد دعا
خداوندا مرا گر آفریدی باز
از منِ مسکین دلقکی ساز.
این چرندیات تو مخم بود، نگذاشت دیشب بخوابم. تا ااینکه نوشتم.اگر از من بپرسید به چه سبکی شعر می گویی؟ پاسخ می دهم به سبک من درآوردی. در حقیقت این یکی از بزگترین آرزوی های من است30 ژوییه 2003 ــ از کتاب » هرچه بادا باد» نوشته خودم
اتفاقا جالب بود گاهی من دراوردی ها خوب از اب در می ایند
داستانی نوشته ام به اسم دلقک قصد دارم همراه دو داستان دیگر به فراخوان بزرگداشت مرحوم ساعد بفرستم نمی دونم شما هم در جریان این فراخوان هستین یا نه.
در سایت هفتان در یکی از خبرهایش مفصل آمده.
تا 20 بهمن هم برای فرستان داستان فارسی و ترکی اگه مایل بودین فرصت داده ان.
By: الناز on دسامبر 30, 2008
at 11:49 ق.ظ.
سلام دوست گرامی
ما را به سبک چه کار؟ پیام زیبایی در نوشته تان است که قلب و وجدان انسان را نشان می گیرد.
سال نو مسیحی مبارکت باد. خوشبختی، پیروزی و مهر برای از یزدان پاک در سالی که در پیشروست آرزو می کنم.
By: پروانی on دسامبر 30, 2008
at 8:31 ب.ظ.
سلام



مطلبتون خیلی قشنگ بود خوشم آمد واون روتو دفتر شعرم نوشتم من هر مطلب قشنگی روببینم داخلش می نویسم به کلبه ی تنهایی من هم سری بزنید
By: رها on ژانویه 8, 2009
at 2:11 ب.ظ.