نخواهم بود!
پشت پایم می زنند،
بیش از همه،
خودم به خودم.
میافتم، بر میخیزم،
آخرین پشت پا،
آخرین افتادنم را،
به یاد نخواهم آورد!
چرا؟
دیگر نخواهم بود.19 مهر 1387 ــ 10 اکتبر 2008بروکسل
19 مهر 1387 ــ 10 اکتبر 2008بروکسل 19 مهر 1387 ــ 10 اکتبر 2008بروکسل
نگاشته شده توسط: ordoukhani | اکتبر 11, 2008
نخواهم بود!
نوشته شده در شعر
این یکی خیلی منو گیج کرده خیلی برداشتهای مختلف می شه ازش کرد. توی 22 کلمه واقعا شاهکاره… عالی بود.
By: سینا on اکتبر 17, 2008
at 3:29 ق.ظ.