نگاشته شده توسط: ordoukhani | سپتامبر 13, 2008

سپید و سیاه !

سپید و سیاه !

مردی سپپید پوست، با توله سگ سیاهش در جنگل گردش می کرد. توله سگ زمین را بو می کشید، گاهی جلو می رفت، گاهی عقب می ماند و گاهی با صاحبش بازی می کرد. در این حال به سر دو راهی رسیدند و به مردی سیاه پوست با توله سگی سپید برخوردند. توله سگ ها به هم رسیدند. آغاز به بازی با یکدیگر کردند، از سر و کول همدیگر بالا می رفتند، همدیگر را به شوخی گاز می گرفتند، با هم کشتی می گرفتند. مردها در حالیکه سگ هایشان را صدا می کردند، به طرف راهی که آمده بودند برگشتند. سگ ها همچنان بی خیال با هم بازی می کردند.

۲۳ شهریور ۱۳۸۷ ــ ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۸ بروکسل


پاسخ

  1. با تشکر از شما بخاطر لینک و نظراتتان در سایت کانون برای شما موفقیت و برای شما و خودمان رابطه نزدیکتری را آرزومندیم

  2. سلام احوال شما چطوره. نوشته شما منو یاد یه کتاب قدیمی انداخت راجع به یه پسر سیاهپوست بود که من همه شعرش را حفط بودم و تو مدرسه دکلمه وار خوندم و جایزه گرفتم. یه جاش اینطوری بود که : اگر چون شب سیاهم من اگر چون شب سیاهی تو ننگی نیست عاری نیست , زیرا قلبهای ما این قلبهای مهربان ما سپید وگرم چون پیمانه ی شیر است.
    کاش یاد بگیریم بیشتر با همدیگه مهربون باشیم. شما که خیلی وقته ظاهرا از کشور دورید نمی دونید که زنده ها همدیگر را با تیر می زنن و تا یکیشون می میره انقدر بی تابی میکنن که نزدیکه خودشون با تیر بزنن. حکایتیه واقعا… موفق باشید.

  3. سلام . سعی کن خودت باشی. نقش بازی نکن خود خودت. فطرت پاک تو بهترین مرجع توست . نوشته هات خوبه . ادامه بده

  4. سلام و صد سلام به اردوخانی عزیز!!!

    دیروز «استکان لب پریده» را داونلود کردم و خواندمش! امروز وقتی وبلاکت را باز نمودم نگاه اول به گوش هایت انداختم فکر کرده بودم داستان مستند بود. (از بس زیبا نوشته بودی) حظ بردم و کیف کردم – اصلاً در مدتی که داستان را می خواندم فشار روزه هیچ نبود سرم…
    برایت کامگاری و بهروزی تمنا دارم – در پناه حق باشی بزرگوار

  5. سلام سلام سلام

    خوب هستید؟ ببخشید مدتی نبودم. مطالبتان مثل همیشه خوب و پیام رسان هستند. من همیشه درس می گیرم

  6. دوست فرهیخته ی من اردوخانی گرامی بدرووووووووووود
    پیش گویی فقیه مجاهد حضرت آیت الله محسنی و حرفی هم از مارا درین جاببینید
    موفق باشید

  7. سلام
    تصویر زیبای بود. به یاد این بیت مولانا افتادم که
    تاکه بی رنگی اسیر رنگ شد…
    داستان تان بسیار زیبا است. دیدن این زیبایی ها رنج غربت را کمتر می کند اگر چه برای مدتی نه چندان طولانی هم که باشد.
    تخت و بخت تان برقرار باد.

  8. سلام.
    چه دنیای صاف و ساده ای دارن این حیوانات. کاش ما هم حیوان بودیم. اقلا یاد می گرفتیم انسان انسانه. چه مرد چه زن چه سفید چه مشکی چه زرد چه سرخ.
    ای بابا.
    چشمها را باید شست / جور دیگر باید دید.
    سگ اینو می فهمه ولی ما……….

  9. سلام و درود بر شما!
    مثه همیشه تامل برانگیز بود
    بخاطر رسیدن پاییز براتون یه هدیه کوچولو و لبریز از خطا دارم
    مربوط به سه سال قبله …
    دوست دارم بخونیدش
    «استکان…» رو هم دانلود کردم
    رو چشمام میخونم
    سبز باشید و سربلند

  10. سلامي به لطافت بهار، به گرمي تابستان و به زيبايي و جلوه‌گري پاييز.
    پاييز فصل برگريزان نيست
    فصل جلوه‌نمايي دست‌هاي حنابسته طبيعت است
    پاييز فصل تندباد و گردباد نيست
    موسم وزش نسيم دل‌انگيزي است
    كه طراوت باران را بشارت مي‌دهد
    پاييز با مهر مي‌آغازد
    فصل دوستي‌هاي دوباره و مهرورزي‌هاي تازه
    دوست خوبم.
    ما هم قدومش را متبرك ساختيم.

  11. عید مبارک

    امروز روز شادي و امسال سال گل
    نيكوست حال ما كه نكو باد حال گل
    گل را مدد رسيد زگلزار روي دوست
    تا چشم ما نبيند ديگر زوال گل
    مست است چشم نرگس و خندان دهان باغ
    از كرّ و فرّ و رونق لطف و كمال گل
    سوسن زبان گشوده و گفته به گوش سرو
    اسرار عشق بلبل و حسن خصال گل

    با عرض سلام و تمنیات نیک، آرزو میکنم دوست خوبم دارای صحت و سلامت باشی، امید دارم که بنده را معذور بداری از این که نسبت مشکلات کاری نتوانستم به صفحه ای زیبایت سر بزنم و از محتویات پر نغز و پرمغز آن سود ببرم.
    روز های عید خوش و مملو از شادی برایت آرزو دارم.
    و انتظارت را دارم تا در مورد نوشته ای که در صفحه ام جا گرفته است، نظر بدهی.

  12. سلام
    می دونم خیلی وقته بهت سر نزدم
    می دونم خیلی وقته تو وبلاگت نظر نزاشتم
    می دونم که خیلی وقته وبلاگ خودم رو up to dat نکردم
    اما فکر می کنی می خوام بگم شرمدنم
    نه صد سال سیاه
    خوب کار داشتم بدبختی داشتم…..
    اصلا تو چرا نیومدی حال منو بپرسی ببنی من زنده ام یا زبون خودم لال مرده
    اگر دوست داری بدونی میرزا کجا بوده و چه بلایی سرش اومده بامطلبی
    به نام
    نهار با برداران گمنام بروزم
    منتظر حضور سبزت هستم دوست قدیمی
    قربان تو میرزای ایرانی

  13. سلام استاد
    نوشته های زیبا و پند آموز شما و ذهن زیبایتان را می ستایم

  14. اگر توی ایران همه مثل شما آرا و نظرات اینگونه می داشتند و اینطوری مستند می کردن و هرروز به اون توجه می کردند و سرلوحه کارشون قرار می دادند وضعیت ما خیلی بهتر از اینها بود. از آشنایی با شما و مطالعه مطالب زیبای وبلاگتون خوشحال وخرسندم و به وجود هم وطنهایی مثل شما افتخار می کنم.

  15. آمریکایی ها یک شورت جالب برای راحتی آقایان ساخته اند!
    البته راحتی برای بعضی آقایانی که به یک معضل خاص مبتلا هستند!
    شرکت تولیدی Subtle Butt شورت جدیدی برای آقایان تولید کرد. این شورت از جنس قماش تولید شده است و حاوی گاز کربن می باشد.اگر آقایان نتوانند خود را کنترل کنند و گاز معده تولید کنند(!) این شورت وارد عمل شده و گاز را خنثی می کند و از انتشار بوی بد جلوگیری می کند!

    به گزارش وبلاگ ترجمه اخبار ترکیه به نقل از حریت، این شورت جدید که گاز معده را خنثی می کند به طور کامل نقاط باسن و جلو را احاطه می کند و مردان در آن فوق العاده احساس راحتی می کنند!

    تولید کننده برای بوی بد گاز معده تدبیر جالبی اندیشیده است اما هنوز برای صدای ناشی از انفجار، چاره ای پیدا نشده است!

    ——————————————————————————————
    پی نوشت – مگر فقط آقایان گاز تولید می کنند؟!! پس چرا فکری برای خانمها نکرده اند؟ 🙂

  16. گاهی شعور آدم ها از سگ ها هم کمتره
    همین رو می خواستین بگین دیگه
    راستی سلام

  17. سلام. از حضورتان در به تماشای آب های سپید سپاسگزارم و ممنون بابت نظرتون. من هم از قلم شما لذت بردم و به توصیه شما استکان لب پریده را دانلود کردم و خواهم خواند. اگر اجازه بدید خوشحال می شم که به بلاگتان لینک دهم.


برای حجت پاسخی بگذارید لغو پاسخ

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: