استکان لب پریده(از اینجا دانلود کنید.)
من دیوانه با وجودیکه زنده ام ، دنیا را از دید مردگان می بینم. برای مرده چه تفاوت که شما در باره اش چگونه بیاندیشید؟
بدین جهت هرچه به اندیشه ام رسوخ می کند، هر نقشی که از تاریخ و جامعه دارم،بدون پرده پوشی، به نمایش می گذارم. مردگان توهین ناپذیرند، مرده را ترسی نیست!هر کسی پیرو کسی است و یا از کسی الهام می گیرد. نه پیرو کسی هستم و نه کسی الهام دهنده من است. تنها زندگی ، تجربهها و خاطرات الهام دهنده ام می باشند. و پیرو احساس و اندیشه خودم هستم.
هدف من از نوشتن این داستان این است که بگویم؛ زمانی که نگاه ما مردها به بانوان مان انسانی نیست واز پیشرفت آنان جلوگیری می کنیم، نه تنها از پیشرفت خودمان جلوگیری کرده ایم، بلکه سبب عقب ماندگی فرزندان مان هم می شویم . نمی دانم برداشت شما پس از خواندن این داستان چه خواهد بود؟ نمی دانم آیا توانسته ام به هدفام برسم؟ داوری را به عهده شما می گذارم!
اصل این داستان بلند را از اینجا دانلود کنید.
سلام
وبلاگ زیبای دارین
موفق باشید
به وب سایت گروه ما هم سری بزن خوشحال میشم
به امید دیدار
GHOORGHOOR . c o m
By: نازنین on سپتامبر 9, 2008
at 11:41 ق.ظ.
همین الان دانلود می کنم و در اسرع وقت می خونمش. منتظر نظر من باشید. در ضمن با یه راه حل در باره ی مسئله ی خلیج فارس آپم. خوشال می شم اگه…
By: سینا on سپتامبر 9, 2008
at 12:50 ب.ظ.
درود بر اردوخاني
مطلب رو قبلآ از شما خونده بودم . ولي به نظرم بهترين مطلبي بود كه ميتونستي
بنويسي و خوشحالم كه نوشتي و خوشحال ترم كه دوباره و دوباره ميتونم بخونم .
خسته نباشيد بهت ميگم و اميدوارم ساليان سال بنويسي و بتونم بخونمت .
با بوسه اي فرزندانه
بدرود
By: سيا on سپتامبر 9, 2008
at 2:27 ب.ظ.
پاسخ به سیا ! سیاجان! خشت های دیوار خودم را با نوشتن یک به یک انداختم ، این دیوار را تا اندازه زیای خراب کردم، آزاد شدم، ولی اگر لحظه ای آکاه نباشم خشت ها خود به خود بالا می آیند. اما من پیش از این داستان های کوتاهی از این کتاب نوشته ام ، ولی خود داستان ننوشه بودم. شادو تندرست باشی
By: ابوالفضل اردوخانی شوخی و جدی on سپتامبر 9, 2008
at 8:27 ب.ظ.
By: سيا on سپتامبر 9, 2008
at 8:44 ب.ظ.
سلام.
استاد اگر اشتباه نکنم کتابی از شما با این نام چاپ شده.
ممنون که امکان دانلود کردن کتاب را هم در وبتون قرار دادید.
By: یک چلچراغی on سپتامبر 11, 2008
at 6:18 ق.ظ.
سلام
جناب اردوخانی عزیز ومهربان به محض اینکه از اینجا دانلود کنید را دیدم باسر دانلود کردم به سرعت برق و باد به قول معروف ان شاءالله سر فرصت به ترتیب مطالعه می کنم وحظ وبهره خواهم برد . من تا نام شوخی وجدی را در گوگل ریدرم می بینم سریعا به مطالعه نوشته های شما می پردازم چون می دانم قند ونبات است ومن هم عاشق شیرینی مرض قند نگیرم خوب است جدا مشتاق نوشته ها وراهنمایی های نوشتاری شما هستم .قربانت نازنین نویسنده
By: جهانگرد on سپتامبر 11, 2008
at 12:24 ب.ظ.
سلام آقای اردوخانی عزیز

از لطفت ممنون . داستانت را دانلود کردم ، پرينت گرفتم و خواندم . داستان جالبي بود با مايه هاي سبك جمالزاده منتهي با بيان سمبوليسم ويژه خودتان در بعضي از قسمتها . البته من اگر قلم نيرومند شما را داشتم روند داستان را در جهت ديگري هدايت ميكردم ، ولي خوب من جاي شما نيستم . حال كه داستان در ذهنم رفته است در باره آن خوب فكر خواهم كرد .
با دست پر از خانه شما برگشتم. متشكرم
By: نادر نظامی on سپتامبر 11, 2008
at 9:26 ب.ظ.
سلام
حتما ً می خوانم. در یک فرصتی که بتوانم همه اش را یکباره بخوانم.
By: کاکه تیغون on سپتامبر 11, 2008
at 11:11 ب.ظ.
سلام بر شما
اولا ممنون از سرزدن شما به بلاگ من
دوما مطلب رو دانلود کردم و سرفرصت خواهم خواند
موفق باشید و پایدار
By: شش و بش on سپتامبر 11, 2008
at 11:18 ب.ظ.
سلام بر استاد گرامی
مطالب جالبی دارید. داستانتان را دانلود کردم و خواندم. جالب بود. موفق باشید.
By: آموزگـــــــــــــار on سپتامبر 29, 2008
at 7:26 ب.ظ.
مرسی که پیشنهاد خواندن این داستان دادید.
واقعا عالی بود و تاثیر گذار.
امیدوارم هر لحظه زندگیتون بهتر از لحظه قبل باشه عزیزم.
By: فرشته on نوامبر 7, 2008
at 2:27 ب.ظ.
استاد با کمال تاسف نمیشه کتابو داون لود کرد! چند دفعه سعی کردم، میگه این File موجود نیست!
By: Bobby on مِی 7, 2009
at 11:17 ق.ظ.