حادثه
حاصل حادثه ای هستم،
نه خود آفریده،
حتی ،نه شاهد بوده،
حاصل ، شبی حوصله سر رفته،
دو نفر،
به هم به هم چسبیدند.
از کتاب » دو پای چوبی در دادگاه الهی» امیدوارم به زودی چاپ شود.
حادثه
حاصل حادثه ای هستم،
نه خود آفریده،
حتی ،نه شاهد بوده،
حاصل ، شبی حوصله سر رفته،
دو نفر،
به هم به هم چسبیدند.
از کتاب » دو پای چوبی در دادگاه الهی» امیدوارم به زودی چاپ شود.
نوشته شده در شعر
من انسانی آزاد شده از یک فرهنگ ارباب رعیتی و استبدادی هستم . برای به دست آوردن این آزادی با خودم جنگیده ام و هنوز می جنگم . من دیگر خودم را بنده و غلام و چاکر و نوکر و خاک پای کسی معرفی نمی کنم . کسی را هم جناب عالی نمی خوانم ، به عرض کسی نمی رسانم . برای من پزشک در مطب یا بیمارستان آقا یا خانم دکتر است، استاد در دانشگاه، خارج از آن جا خانم یا آقای ...هستند. در نبرد با چاپلوسی ، دروغ ، حسادت ، ضعیف کشی ، مرده پرستی ، عدم اعتماد به خود و قبول سرنوشت که همگی زاده فرهنگ ارباب رعیتی و استبدادی است ، پیروز شده ام . و میدانم لحظه ای غفلت؛ آنها بر من چیره می شوند. از شما خواهش می کنم مرا در نبرد با این فرهنگ پوسیده چندهزار ساله یاری دهید. «ابوالفضل اردوخانی»
خیلی بی حوصله بودین وقتی که این شعر رو نوشتین؟! از کجا میدونید که پدر و مادر شما آن حادثه رو هل ندادن؟! من بودم می نوشتم:
حاصل حادثه ای هستم
نه خود آفریده و نه حتی شاهد آن
ولی حادثه ای بود بدیع
در لحظه ای ناب
در پیچ و تاب دو تن بی تاب از عشق
رفته از خود از وادی دنیا
مهر در فضا موج می زد
و شهاب در پیش چشمان مادرم بر زمین فرو می آمد
….
By: سارا رها on جون 13, 2008
at 4:38 ق.ظ.