نگاشته شده توسط: ordoukhani | ژانویه 15, 2008

کجاشو دیدی !

کجاشو دیدی؟

نوشته زیر گرفته شده از سایت» خلوتگه خاطر» نوشته دوست افغانی من است.

در پاسخ به هوای آلودهء شهر کا

چیزی را که من می دانم:
در شهر کابل فاجعهء زیست محیطی پدید آمده است

جمعیت این شهر از سقوط طالبان تا حال، به بیشتر از چهار برابر افزایش یافته
تعداد موتر ها در شهر ۱۲ برابر افزایش یافت
اکثریت موتر ها دیزلی اند
تیل وارداتی به کشور غیر معیاریست
داش های نان پزی و خشت پزی در داخل شهر فعال اند
مقدار آکسیجن در شهر کابل به ۱۶ در صد کاهش یافته
روزانه تقریباً ۱۱۰۰۰۰ کیلوگرام گاز «کاربن دای اُکساید» وارد اتموسفیر کابل می گردد! (حساب ماه و سالش با شما)
– آب و هوای آلوده باعث بلند رفتن درجه حرارت و سرانجام ازدیاد خشک سالی می گردد

در آینده نزدیک پرواز هواپیما ها مختل خواهد شد
ارگانی بنام «ریاست عمومی محیط زیست» در تشکیلات حکومتی خود داریم!

 

با پوزش از خوانندگانم ! با خواندن مطلب بالا به یاد داستانی افتادم.

 

آورده اند که دامادی در شب زفاف با عروس خانم به حجله رفت.چون عروس روی کمی باز نمود، داماد صورت عروس پر از آبله بدید وگفتا:تو که صورت ات آبله دارد. عروس خانم با لکنت زبان تته پته کنان گفت کجاشو دیدی!

چون عروس چشم بنماد. داماد چشم عروس چپ بدید وگفتا : تو که چشمت هم چپ است. عروس خانم گفتا:

کجاشو دیدی؟

نوشته زیر گرفته شده از سایت» خلوتگه خاطر» نوشته دوست افغانی من است.

در پاسخ به هوای آلودهء شهر کا

چیزی را که من می دانم:
در شهر کابل فاجعهء زیست محیطی پدید آمده است

جمعیت این شهر از سقوط طالبان تا حال، به بیشتر از چهار برابر افزایش یافته
تعداد موتر ها در شهر ۱۲ برابر افزایش یافت
اکثریت موتر ها دیزلی اند
تیل وارداتی به کشور غیر معیاریست
داش های نان پزی و خشت پزی در داخل شهر فعال اند
مقدار آکسیجن در شهر کابل به ۱۶ در صد کاهش یافته
روزانه تقریباً ۱۱۰۰۰۰ کیلوگرام گاز «کاربن دای اُکساید» وارد اتموسفیر کابل می گردد! (حساب ماه و سالش با شما)
– آب و هوای آلوده باعث بلند رفتن درجه حرارت و سرانجام ازدیاد خشک سالی می گردد

در آینده نزدیک پرواز هواپیما ها مختل خواهد شد
ارگانی بنام «ریاست عمومی محیط زیست» در تشکیلات حکومتی خود داریم!

 

با پوزش از خوانندگانم ! با خواندن مطلب بالا به یاد داستانی افتادم.

 

آورده اند که دامادی در شب زفاف با عروس خانم به حجله رفت. چون عروس روی کمی باز نمود، داماد صورت عروس پر از آبله بدید وگفتا: تو که صورت ات آبله دارد. عروس خانم با لکنت زبان تته پته کنان گفت کجاشو دیدی!

چون عروس چشم بنماد. داماد چشم عروس چپ بدید وگفتا : تو که چشمت هم چپ است. عروس خانم گفتا: کجاشو دیدی!چون سر کچل عروس بدید، گفتا : سرت هم که کچل است.عروس خانم گفت: کجاشو دیدی .گفتا: دستت هم که چلاق است.گفت:کجاشو دیدی!

 گفتا: پایت هم که شل است. گفت:کجاشو دیدی.چون دست به کار شد، متوجه گردید که عروس خانم باکره هم نیست. داماد دیگر طاقتش طاق شد و فریاد زد: تو باکره هم که نیستی. عروس خانم در همان حالت ، با لکنت زبان تته پته کنان، دست چلاق و پای شل ،بشکن زد و برقصید و گفت : گفتم کجاشو دیدی ، کجاشو دیدی ، کجاشو دیدی …

 

ای فرزندم بدان و آگاه باش که تو هم کجاشو دیدی. دمکراسی میوه ای شیرین خوش طعم است، ولی وقتی از راه دور به دست ما می رسد می گندد. ما مجبوریم گندیده اش را بخوریم و بالا بیاوریم. اگر هم شکایت کنیم ، پاسخ آن است ! آش کشک خالته ،بخوری پاته نخوری پاته.

 

1 ــ حالا صبر کن چند سال دیگر کشاورزان که در دهشان انسان های با شرافتی بودند از روی فقر به شهر کابل روی می آورند و از روی ناچاری دست به گدائی یا بزه کاری می زنند.

 2 ــ تعدا ولگردان و معتادان به چند صد هزار نفر می رسد.

3 ــ عده ای از روی فقر کلیه و خون خود را می فروشند.

4 ــ شهر کابل جمعیت اش به ده ـ دوازده ملیون می رسد.  شهر وسعت میابد. بالای شهر طبقه ای تازه به دوران رسیده با چپاول و رشوه و بی خبر از حال ملت به عیش و نوش می پردازند.

5 ــ امراض عصبی و ایدز و هزار درد بی درمان دیگر صد برابر می گردد.

5 ـــ  مافیای قاچاق تریاک و مرفین زیاد می گردد . هروئین ارزانتر از سیگار می شود .

6 ــ ماشین های آخرین سیستم وارد می شود . صاحبانشان با بی خیالی  جلوی چشم مردم فقیر رژه می روند.

7 ــ  تعداد کشته شدگان در اثر تصادفات در جاده ها به صد در روز می رسد.

8 ــ عده ای از روی فقر، آخرین چاره اشان خودکشی می شود، و…

 

ای فرزندم حالا کجاشو دیدی.دموکراسی هزینه دارد. مفت مجانی که نیست

 

ای که پنجاه رفته در خوابیم / تا هزاران سال دیگر در نمی آبیم

چرخ اول را چون نهاد ملت کج / تا به آخر سرنوشت می کند با ما لج.

 

آورده اند ! مرده شویی کفن می دزدید. چون به دیار ابدی پیوست. پسر جای او بگرفت. شبی پسر خواب پدر بدید .

 پدر به او گفتا: کاری بکن که مردم برای من طلب آمرزش کنند. پسر علاوه بر کفن دزدی چوب هم در ماتحت مردگان فرو بردی. چون صاحب مردگان بدیدند، همگی گفتند: خدا مرده شور قبلی (ببرک کارمل 1979 ــ 1989 ) را بیامرزد.

این چنین است حکایت ما.و ارگان ریاست محیط زیست،یعنی یک دکان پردرامد برای خاندان حکومت( کشک)

 

ای فرزندم ،تعداد زیاد سربازان خارجی که مانند ارباب با نوکر با ملت رفتار می کنند. تعداد کاسه لیسان آنها . (نخواستم وآژه بیضه مالان را استفاده کنم)تعدا کشته شدگان در اثر انفجار، بالا رفتن قیمت ها به طرز وحشتناک و تورم بیش از حد را نگفتی و …شاید به آن علت که چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است .

 

 اردوخانی بلاد بروکسل مملکت بلجیک فی تاریخ خمسه العشرین همان ۲۵دی ۱۳۸۶ خورشیدی ــ  ژانویه ۲۰۰۸غربی خاک عالم بر سری استعمال گر


پاسخ

  1. سلام آقای اردوخانی
    از لطف شما ممنونم که سری به طومار زدید.پست افغانستان تان کافی است تا آدم بی هوشی را به هوش آورد از آن همه اشاره ها که به درستی به اصل موضوع کرده اید.بله خواهد شد و چه بسا شده باشد.بیماری فقر فحشا و…که گفت:وما همچنان دوره می کنیم شب را و روز را.
    خوشحالم که برخورد با آن دیگری که انرژی وارونی نسبت به شما دارد موجب برانگیخته شدن انگیزه تان برای کم کردن روی طرف می شود.کاشکی می شد همه مان از شما یاد بگیریم که قافیه را به حریف وانگذاریم اما اگر حریف خود ما باشیم چه؟اگر حریف جهل ما باشد چه؟وبدتر از همه اگر جاهل باشیم وخیال کنیم که عالم وآدم را زیر نگین داریم چه؟نمی دانم فقط می گویم ای کاش…
    به پیوند های طومار افزوده شدید(البته بی اجازه)

  2. سلام!
    با طنز شما بیاد دامادی افتادم که: شب زفاف بعد از سالیان صبر بهم آغوشی پرداخت دستش را به محرم جابرد دید موی زیاد دارد از 180 به صفر تقرب کرد بر خود گفت سر همسر بر آغوش کشم و موی زیبایش شانهکنم تا این موی را بر من تسلی باشد چون بر سر عروس دست برد موی نداشت وتاس بود.
    روی را به خداکرد وزار نالید بر خوستهء خویش که آرزویش را در گودال سقوط دید گفت.
    خدایا موی دراز خواسته بودم برایم بخشیدی اما ده کجا درخت ها کجا.
    کار مل هوا خواهان زیادی دارد وهنگام حکومتش مردم کابل در آرامش میزیستند و افغانستان آباد بود. کاش آنزمان باز بر گردد.
    مزن تکیه بر خاک وبر خشت من
    که شب ها همین است با لشت من
    گویند موشی در جنگل بخاطر تر ساندن روباه چارهء سنجید وشروع به تیز کردن نا خون هایش کرد ربایش پرسید ای دوست چه چاره میسنجی موش در پاسخ گفت به جنگ شیر میروم خبر به همه حیوانات جنگل پخش شد و به سلسله شیر را خبر رسید شیر با غرور وخشم خویشتن را به موش رسانده خطاب برایش گفت چه گفته ای وچرا ناخون تیز کنی موش گفت نا خون تیز میکنم وهزیان همیگویم.
    کار مل را پسری نبود وهر گز خود بر مردم ظلمی روا نمیداشت و حکو مات بعد از کار مل اسلامیون بودند ویا هستند که خون ها ریختند.
    امید وارم گفته ام را توهین نپنداشته و چون در هنگام حکومات کارمل ترکی امین نجیب همهء مجاهدین و ابتدای طالبا ن در افغانستان میزیستم شاهد زندهء تاریخ وطنم هستم و کار مل موقع مرگش وصیت داشت که جنازه ام را بوطن ببرید تا با مردمم باشم که به اساس وصیتش در افغانستان بخاک سپرده شد و مردم زیادی به خاطر تشیع جنازهء آن حضور بهم رساندند وسخت اشک ریختند.
    صحتمندی شما آرزوی من است ار دو خانی عزیز

  3. سلام و سلامتی بر اردوخانی عزیز!
    چه جالب ادامه داده یی ! من باز هم به ادامه گفته هایت اضافه می کنم که ((هنوز هم کجایش را دیده یی))
    به هر حال، ممنون که توجهی به سوی ما داری. اما اینکه من به هر جانبی اشارت نکرده ام دلایلی داشته که از جمله، خواستم متن نوشته ام ارتباطی با عکس ها بگیرد…
    این دموکراسی که خودت یاد کرده یی می خواهد پسمانده ترش به سمت شما (ایران) نیز فرستاده شود… چقدر خوب است برای آگاهی از شرایط چنین دموکراسی ها – چنین متن نویسی نمود!!!
    به هر حال ، برایت آرزوی موفقیت دارم – سرفراز باشی.

  4. سلام اردوخانی عزیز
    نخست از توجه تان به این موضوع سپاس
    امابعد : باید من هم اضافه نمایم که : کجایش را دیدید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    با احترام

  5. سلام استاد عزیز تشکر که دعوتم کردید.این مطلب را که خواندم بسیار متاثر شدم و آرزو کردم پیش بینی های آن غلط از آب درآید که البت با تلاش میشود کج خلقی سرنوشت که به وطن ما روکرده را عوض کرد.نمیدانم شاید نشود ولی به شخصه تلاش خود را خواهم کرد.یا حق

  6. مطلبی خوندم که پرسیده بود در همین لحظه به جایی بنگر که در آن هستی چه می بینی ؟
    اشیائی که توسط دیگران ساخته شده تا آسوده تر زندگی کنی .
    پس تو هم کاری بکن .
    آپ کردم : چگونه بهتر زندگی کنیم؟

  7. اینم میشه حکایت ما که کجاشو دیدی…آقای جرج بوش هم دست از سرمون برنمیداره..تشریف آوردن و دستور دادن و کلی اولتیماتوم و…این شیوخ عرب هم به خاطرشون یه روز مارو تعطیل کردنو…

  8. سلام استاد بزرگ!ممنونم از لطف تان!امدم وخواندم نوشته های تان را.
    موفق باشید
    وبه درود

  9. سلام. آقا این افغانستان کلا جای باحالیه. چند روز پیش راهنمایی رانندگیشون رو تلویزیون نشون میداد. خیلی جالب بود.

    توی وبلاگم منتظرتون هستم
    یا حق

  10. میثم جان. تره به تخمش ( ببخشید بیض اش) میره افغانستان به همسایه هاش…
    در ضمن داستان های کوتاه ات را خواندم بسیار دلنشین بود. شادو تندرست باشی


برای فاطمه پاسخی بگذارید لغو پاسخ

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: