من انسانی آزاد شده از یک فرهنگ ارباب رعیتی و استبدادی هستم . برای به دست آوردن این آزادی با خودم جنگیده ام و هنوز می جنگم . من دیگر خودم را بنده و غلام و چاکر و نوکر و خاک پای کسی معرفی نمی کنم . کسی را هم جناب عالی نمی خوانم ، به عرض کسی نمی رسانم . برای من پزشک در مطب یا بیمارستان آقا یا خانم دکتر است، استاد در دانشگاه، خارج از آن جا خانم یا آقای ...هستند. در نبرد با چاپلوسی ، دروغ ، حسادت ، ضعیف کشی ، مرده پرستی ، عدم اعتماد به خود و قبول سرنوشت که همگی زاده فرهنگ ارباب رعیتی و استبدادی است ، پیروز شده ام . و میدانم لحظه ای غفلت؛ آنها بر من چیره می شوند. از شما خواهش می کنم مرا در نبرد با این فرهنگ پوسیده چندهزار ساله یاری دهید. «ابوالفضل اردوخانی»
درود
از حضورتون در هم آوا و راهنماییتون سپاسگزارم. من به عنوان یک شاگرد ممنون میشم از راهنماییهای شما استفاده کنم. به خاطر لینک هم خیلی ممنون. من هم با اجازتون وبلاگ زیبای شما رو لینک کردم. پیروز باشید
By: هم آوا/سجاد نیکنام on دسامبر 12, 2007
at 5:55 ب.ظ.
ابی جان چادر که رفت سر ادم به این سادگی ها برداشته نمی شه! بهتر است برای اعتراض همه مردها چادر سر کنند!!!انوقت به دو روز هم نمیکشه.بخصوص اگر تابستان باشد!
By: خانم on دسامبر 12, 2007
at 6:20 ب.ظ.
خانم گرامی از پیشنهاد شما سپاسگذارم . وآن را به نوشته ام میافزایم
By: اردوخانی شوخی و جدی on دسامبر 12, 2007
at 6:37 ب.ظ.
درود خوب من

از حضور گوهربارتان در النا سپاسگذارم. خوب من من شما را لينك مي كنم. منتظر حضور گرمتان در النا هستم.
تا درودي ديگر بدرود…خدانگهدار
By: آرمين on دسامبر 12, 2007
at 8:01 ب.ظ.
سلام بر استاد گرامی ما
By: رند تبریزی on دسامبر 12, 2007
at 11:14 ب.ظ.
فکر خوبی است و از انجا که اولین راه اصلاح جامعه اصلاح نفس است من از فردا با چادر می روم بیرون…
زیبا بود …بخصوص منشور حقوق بشر…
ولی یک سوال؟
به نظر شما کدام کشور به همه این موارد عمل می کنید… آیا واقعا این بهشت گمشده وجود دارد…؟
By: رند تبریزی on دسامبر 12, 2007
at 11:22 ب.ظ.
ای زن !
ای ترک خورده
و ای چادر نشین چادر به سر
وقتی فیل ها فیلسوف هستند
و کلاغها کلام الله می خوانند
تو نیز بی هیچ مشقّت
مورچه ها را دریاب
که آذوقه پرستان دشت ابدیت اند… ر.ت.ارغوان
By: رند تبریزی on دسامبر 12, 2007
at 11:36 ب.ظ.
خوشم امد
معادله را به هم می زنید و مساوات می سازید
پس ضریب چادر باید در سر هر مجهولی جه مرد و جه زن ضرب شود( خوش فکر)
جامعه زنان باید به شما پدر جان کچل بی مو یک مزحصی استعلاجی بدهد تا برای خودتان چادر بدوزیداگر خواستید به ایران بیایبد بپوشید و فتح باب کنید آقای رند تبریزی که از فرط هیجان در پوست نمی گنجد از این استحاله جنسیت پیشقدم شده
راستی شاید اگر چارد سر کردید مثل خیلی از زنان مختان هم به مرخصی برود و کمی استراحت بکند چون دیگر لازم نیست فکر کنید مردان بجای شما فکر خواهند کرد . نگران نباشید
By: شبنم on دسامبر 13, 2007
at 4:57 ق.ظ.
درود بر شما

دوست گرامی از حضورتان در النا و همچنین نظر زیبایی که گذاشتید سپاسگذارم. دوست عزیز به خاطر لینک هم ممنون هستم. امیدورام بتونیم از نوشته های همدیگر استفاده کنیم. تا درودی دیگر بدرود…خدانگهدار
By: آرمین on دسامبر 13, 2007
at 9:31 ق.ظ.
ابی جان اگر متن را کم یا زیاد کنند در تیتر منعکس میکنند. مثلا
» دو راه وحود دارد شماره 2″
وگر نه انها که خوانده اند متوخه تغییر نخاهند شد
By: خانم on دسامبر 13, 2007
at 3:19 ب.ظ.
خانم .اگر بعضی ازخوانندگان متوجه نشوند دنیا زیرو رو خواهد شد؟
By: اردوخانی شوخی و جدی on دسامبر 13, 2007
at 4:05 ب.ظ.
اوردو چه كردي باز! قرار بود زنها چادر را بردارند نه اينكه مردها هم چادرچاقچور كنند.من پيشنهاد بهتري دارم كه البته تا كنون مورد استقبال خانم ها قرار نگرفته .پيشنهاد من اين بود كه چون همه علما دين صحبت از پوشاندن مو مي كنند و كسي نگفته كه سربي مو خانمها را بايد پوشاند من پيشنهاد دادم كه كساني كه با حجاب مخالفند از ترفند تيغ انداختن موي سراستفاده كنند اما گويا اين موي سر همان اندازه براي خانم ها مهم است كه براي سامسون بود
By: سیامک فرید on دسامبر 14, 2007
at 12:07 ق.ظ.
سلام
نمی ترسی با این حرفا برای خودت یه شری درست کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
By: محمد علی on دسامبر 14, 2007
at 4:16 ق.ظ.
به خودتان رحم کنید. تورابه خدا چادر به سر نکنید ما یک بار بر سر کردیم دیگر برداشته نشد.اگر همان اولین بار وقتی زنان چادری تظاهرات راه انداختند که همه را مثل خود کنند کسی گوش نمی کرد حالا این چادر نمی ماند.اگر مردها هم چادر به سر کنند کسی نمی گوید برش دارید ولی اگر یک نفر خسته شود و آن را فقط عقب بزند بااین حافظه ی کوتاه تاریخی که مردم ما دارند خیلی زود لقب بی حجاب می گیرد چون تا آن موقع یادشان رفته که اصلا مرد ها برای چه چادر به سر کردند ؟
By: محبوبه میم on دسامبر 14, 2007
at 3:25 ب.ظ.
جناب اردوخانی عزیز سلام
با حرفتان همراهم.
تا مگر شیشه ی این کاخ به هم درشکند…
شاد زی
By: پیامبر دیوانه (محمد علیجانی) on دسامبر 14, 2007
at 11:03 ب.ظ.
از روشنگری شما برای نسل جوان ممنونم
By: علی نق نقو on دسامبر 15, 2007
at 4:42 ق.ظ.
پرفسور حسابی گفت: جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند،خانه اش خراب مي شود و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملكتش بكوشد.
سلام . خوبید . مرسی که مطلب ما رو هم خوندیدو نظر دادید . مطالب ما نزدیک به همه . موفق باشید .اینا همیشه یه کاری میکنن ذهن مردم درگیر باشه
By: امیر on دسامبر 15, 2007
at 7:39 ق.ظ.
سلام جناب اردوخانی


خیلی ممنون که سر زدید
من یه دختر چادری هستم خودم از چادر بدم نمیاد ولی متنفرم نیستم بالاخره یه خوبی هایی هم داره ولی بدترین شرایط واسه تابستونه دیوونه میشم وقتی میبینم مردا هر جور دلشون میخواد میگردن امید اونوقت ما باید ده مدل لباس تنمون باشه
امیدوارم روزی به درد ما دچار شن.
موفق باشید
By: نیلوفر مرداب on دسامبر 15, 2007
at 9:26 ق.ظ.
سلام خان
ممنون که این الف بچه رو لایق دونستی و به وبلاگش سر زدی
از مطالبی که در مورد منشور اخلاقی نوشته بودی استفاده کردم. بخاطرشون ممنون
اما در مورد زنان:
من قصد دفاع یا مقابله با این حکومت رو ندارم ولی همونطور که در ادامه مطالبت نوشته بودی, خیلی از این جوامع به قولا دموکرات هم نتونسته اند حقوق زنان را اونجوری که باید و شاید تامین کنند.
به نظر شما مهمترین حق زنان چیست ؟
انتخاب آزادانه پوشش !
به نظر این حقیر , مهمترین حق زنان امنیت اجتماعی است. چرا که این قشر به واسطه زن بودنشان قادر نیستند از حقوق خود دفاع کنند. نه در ایران و نه در هیچ جای دیگه . روزانه در گوشه گوشه این دنیای خاکی زنان بخاطر زن بودنشان مورد تعرض و سو استفاده های جنسی قرار میگیرند. آیا این اتفاق فقط مختص ایرانه ؟
آیا در کشورهای دمکرات توسعه یافته که به طرز فجیعی از زنان استفاده ابزاری میشه , از این اتفاقها نمیفته ؟
پس ایراد کار جای دیگه هستش.
اما در مورد انتظار فرج :
کاش نظرت رو صراحتا بیان میکردی تا با موضعتون در مورد این قضیه آشنا میشدم و میتونستم باهاتون در موردش صحبت کنم.
بازم سر بزنید خوشحال میشم
آپ کردین , بی خبر نگذاریدمون
By: یه محمود دیگه on دسامبر 15, 2007
at 9:31 ق.ظ.
با سلام وعرض ادب خدمت شما هم وطن عزيز.براستي چرا بعضي از رسانه ها هدف اصلي خود رافراموش كرده به جاي اطلاع رساني صحيح وايجاد وحدت وارامش در كشور به دنبال ايجاد تفرقه و نفرتي كاذب بين ايرانيان هستند؟
چرا مسئولين اين نوع رسانه ها فكر مي كنند حقيقت فقط نزد ايشان است و ايشان تنها كاشفان حقيقتند و در سراسر ايران بهتر از ايشان هيچ فرد دگر انديشي قادر به درك حقيقت نيست و بنابر اين حق بيان ودفاع از خود را ندارد؟
آيا يك بهائي با مطالعه تهمت هاي روزنامه حق ندارد در ان رسانه حرفي بزند ودفاعي را بنويسد ؟
چرا اين نوع رسانه ها قسمتي از صفحه خويش را به گفتمان اختصاص نمي دهند تا ديگر انديشمندان نيزدر ان صفحه به دفاع از نظرات واتهامات بپردازد كه اولا اين گفتمان نشاني باشد بر ازادي ودوم اينكه مردم بهتر حقيقت راتشخيص بدهند.
ايا اين عمل زشت يعني دروغ پراكني تقرقه افكني وايجاد اشوب در يك كشور اسلامي جرم نيست ؟
وچرا رسانه ها نسبت به تهمت هائي كه به جامعه بهائي مي زنند نبايد به قوه قضائيه پاسخگو باشند؟
با راه اندازي وبلاگ ناقص خود سعي دارم پاسخي هرچند مختصروساده به آن اتهامات نخ نما شده رسانه ها بدهم ودر واقع اين فاصله را كمتر كنم . لطفا بي هيج پيش داوري، مطالب وب را مطالعه بفرمائيد منتظر نظر و راهنمائي هاي شما مي مانم
http://jooyya.blogfa.com/
By: جويا on دسامبر 15, 2007
at 10:34 ق.ظ.
سلام
خسته نباشید
خیلی جالب بود
راستی ممنون که به ما سرزدی
بازم بیا پیشمون
خوشحال میشیم
By: امیر و یاسمین on دسامبر 15, 2007
at 1:04 ب.ظ.
محمد امامي كاشاني در خطبه هاي نماز جمعه گفت: «در خانواده نقش زن، بارداري، تربيت فرزندان، ادارة زندگي و نشاط داشتن است اما نقش مرد كار كردن و وسايل زندگي را مهيا كردن است.»





امام جمعة موقت تهران افزود: «اينكه زنان صبحها و شبها كار كنند و مثل مردان فعاليت كنند، خلاف ناموس خلقت رفتار شده است در حاليكه آفرينش تأكيد دارد كه زنان بايد طراوت خود، فرزندان و نشاط شوهران خود را تأمين كنند.»
By: پرنیا on دسامبر 15, 2007
at 2:07 ب.ظ.
موضوع خوبی بود .
موفق باشید
By: پرنیا on دسامبر 15, 2007
at 2:09 ب.ظ.
اردو خاني عزيز،
شما دو راه پيشنهاد کرده ايد! براي رسيدن بيشتر از يک راه لازم نيست.
براي آقاي سيامک فريد:
پيشنهاد شما عملي نيست. خانم ها در بسيار جاهاي ديگر نيزاز تيغ استفاده
مي کنند ، ولي آن جا ها را هم به کس نشان نمي دهند!
By: کاکه تيغون on دسامبر 15, 2007
at 4:10 ب.ظ.
سلام
ممنون از حضوره گرمتون
ولی خواهش میکنم یکم واضع تر مطلبتونو بگید .شما ماشاالله باسواد و اینا ما یه شاگرد سوم دبیرستان.
سوال من اینه
شما تو نظرتون به بزغاله اشاره کرده بودید
منظورتون از بزغاله کیه؟
By: مهدی on دسامبر 15, 2007
at 6:39 ب.ظ.
سلام به بابا بزرگ مهربونم

شبتون به خیر . هرجای دنیا که هستین تنتون سالم ودلتون خوش باشه انشا الله
آقا جون یه سر به ما نمی زنین
مرسی
مواظب خودتون باشینا . شب خوش 

By: سما on دسامبر 15, 2007
at 6:51 ب.ظ.
کاش میدانستیم
آخرین بار که با هم هستیم
شاید اکنون باشد
چه شد
باد بیرحم جدایی از کدام سمت آمد
تو رو از من بگرفت و
سوی آن باغ کشید
و من اما گوشه ای
خارج باغ افتادم
غم بی همنفسی زود سراغم آمد
آنزمان که تو را آنور دیدم
دست در دست یک یار دگر
در همان باغ به هم پیوستید
آن روز که صمیمانه تو به من دست دادی
تو فقط دست دادی و
من هر چه هست دادم
آپم
By: وحیده on دسامبر 15, 2007
at 8:18 ب.ظ.
سلام دوست عزیز
قسمت سوم سفر نامه آپ شد و درخدمتتان هستم
By: حالگیر on دسامبر 15, 2007
at 10:03 ب.ظ.
جناب اردوخانی عزیز و محترم
دنیا را به من دادید که قابل دانستید و به من سر زدید. مایه افتخار است برای من. از هدیه بسیار زیبای تان سپاسگزارم. جسارتا هدیه ناقابلی در پاسخ به پرسش انحرافی سرکار نوشتم. طولانی شد آن را روی وبلاگ خودم گذاشتم تا هم مراتب تشکر از لطف شما به خودم را رسما به اطلاع دیگران برسانم و هم بتوانم باب صحبتی بگشایم بین خود و بازدیدکنندگان وبلاگم.
با تشکر فراوان و تقدیم احترام
ققنوس
http://ourperspective.wordpress.com/2007/12/18/%d9%8a%da%a9-%d8%b1%d8%a7%d9%87-%d8%a8%db%8c%d8%b4%d8%aa%d8%b1-%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af-%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b1%d8%af/
By: ققنوس on دسامبر 17, 2007
at 9:06 ب.ظ.
اسکول
By: نیش on آوریل 16, 2010
at 7:24 ب.ظ.