خر خودتی !
چند روز پیش ، بعد از خوردن غذای خوش مزه ای ( جای شما خالی ) در اخبار تلویزیون چند بچه آفریقائی را با شکم های باد کرده ، همچو اسکلت دیدم که از گرسنگی در حال مرگ بودند. خیلی متاثر شدم و شعر غمگین بلند بالائی ، کم و بیش با این مضمون نوشتم : اینجا کودکان با عروسک بازی می کنند ، با توپ ، با کامپیوتر. با خیال شان به ستاره ها می روند. آنجا کودکان با غبار، با خیال نان. اینجا کودکان در آغوش گرم مادران به خواب نازمی رودند ، خواب خوش می بینند .آنجا کودکان در آغوش خاک، تا خواب تکه ای نان ببینند ، بلکه در خواب یک شکم سیر نان خالی بخورند. خواب نان ندیده می میرند…
همین طور که این مزخرفات را می نوشتم، غمگین اشک در چشمانم جمع شد بود ، یواش یواش تنگ ام گرفت. بلند شدم به مستراح بروم، از جلوی آیینه رد شدم ، تصویرم را در آن دیدم. گلاب به رویتان ً دست به آبم را کردم بر گشتم، دیدم هنوز تصویرم در آینه هست .همچین که خواستم از جلویش رد بشوم صدایم کردو گفت: کجا میری؟ وایسا، کارت دارم. گفتم : چه کارم داری ؟ گفت خر خودتی.
ــ خر خودنی یعنی چه ؟
یعنی خر خودتی! صبح بلند میشی صبحونه ات رو با دوتا چایی شیرین می خوری . چهار پنج تا قرص هم روش . ظهر هم ناهارت رو کوفت ات می کنی. شب هم شام ات رو زهر مارت می کنی . زیادی هاش رو هم می بری می ریزی جلوی مرغات. در روز چند دفعه اب نبات و میوه و شیرینی هم درد بی درمونت می کنی . گاه گدرای اگه پا بده، شراب و عرق هم می خوری. اگه بگن ماهی ده دلار برای این آفریقائی های گرسنه که سنگ شون را به سینه می زنی بده، هزار جور بهانه در میاری تا از زیرش در بری. ولی می شینی آه می کشی و ناله می کنی ، این مزخرفات رو می نویسی . واسه اینکه این کار زحمت وخرج نداره . تا اون موقعی که راجع به همون موضوع هائی که کم بیش با هاشون آشنا بودی و کار داشتی می نوشتی ، به خودم می گفتم : اینم دلش به این خوشه ، بذار هر غلطی که می کنه بکنه ، آزارش به کسی نمی رسه ، در ضمن از بیکاری هم حوصله اش سر نمیره. حالا دیدم واقعا پر رو شدی. خیال کردی حسن آباد شهریه! برو از آفریقایی ها بکش بیرون ، به هموطن های خودت بند کن، برو در ک… رو بذار و از این … های زیادی نخور.
از این حرفهایش خیلی به من برخورد. هرچه فحش بلد بودم به چهار ــ پنج تا زبان بهش دادم. با پر روئی تمام ، همه را بر گرداند به خودم. یک صندلی برداشتم ،تا بزنم خوردش کنم ، دیدم او هم یک صندلی برداشت. آهسته از جلویش گذشتم و رفتم پشت اش . بلندش کردم و بردم زیر سقف رو به دیوار گذاشتم . همسرم پرسید چرا این کار را کردی؟ گفتم من از این آینه پر رو بدم میاید ، می روم یک آینه دیگر می خرم.
راستش را بخواهید، آن شعری را هم که با آن همه احساس هم دردی با بچه های گرسنه آفریقائی نوشته بودم پاره پاره کردم و به دور ریختم. و چند تا فحش هم به هر چی آفریقایی گرسنه دادم. تا چشم شان کور گرسنگی نکشند. نان ندارند، به من چه ، پلو خورشت ، یا چلو کباب بخورند.
یکشنبه 30 خرداد 1378 ــ 30 ژوئن 1999 ــ از کتاب خر تو خر یا جهان بینی خر نوشته خودم
شوخی و جدی 
باعرض سلام
اول ممنون از اینکه قدو رنجه کردید و به بیسواد سری زدید.
از اظهار لطفتون هم ممنونم.
متن جالبی نوشتید.با نتیجه گیری بسیار مفید
فقط یجاش یکم بد آموزی داشت.
اونم جائی که به آینه بی احترامی کردید.
اخه بزرگوار از قدیم گفتن
آینه چون عیب تو بنمود راست / خود شکن آئینه شکستن خطاست.
شمام انگار دوست داری اون آینه هم مثل مردم هزار رنگ الکی به به و چه چه کنه.
موفق باشی در پناه حق
By: 1بیسواد on نوامبر 15, 2007
at 9:59 ب.ظ.
سلام جناب اردوخانی
خیلی ممنون که به من سر زدید
به خاطر این نیلوفر مرداب خودم رو معرفی می کنم که اول اسمم رو خیلی دوست دارم و مرداب رو به خاطر تنهایی است این دو کنار هم هستن که زیبا میشن
قربان شما نیلوفر
By: نیلوفر مرداب on نوامبر 15, 2007
at 10:23 ب.ظ.
خوب منم همون آینه ی وجدان منظورم بود
By: 1بیسواد on نوامبر 15, 2007
at 11:27 ب.ظ.
سلام حاجي اردو.خوبين شما.منظورتون از آينه عين واقعيت بود .
مثل هميشه جالب بود.من اين قدر به بالا خانه ام فشار مي يارم يك وقت قفل نكنه!
راستي من اسباب كشي كردم رفتم بلاگ اسپات.آدرس جديدم رو نوشتم بي زحمت لينك ما رو درست كنين.ممنون مي شم.بعد از يكسال بالاخره رفتيم از بلاگفا.به شما هم توصيه ميكنم هر چه زودتر اسباب كشي بكنيد. چون يك روز بلند مي شين مي بينيد بلاگفا كل وبلاگتون رو بسته بدون هيچ عذري.از ما گفتن.
عزت زياد.
By: جواد on نوامبر 16, 2007
at 6:28 ق.ظ.
سلام
ممنون که به وبم اومدید
وبلاگ خوبی دارید
امیدوارم موفق باشید
بازم تشریف بیارین
By: ¸(`'•.¸* يگانه *¸.• '´) ¸ on نوامبر 16, 2007
at 10:51 ق.ظ.
چقدر دردناک
By: پرنیا on نوامبر 16, 2007
at 4:48 ب.ظ.
سلام ممنونم از لطفتون
ببخشید کنجکاو شدم شما کجا زندگی میکنید؟
به هر حال خوشحال شدم
پیروز و سربلند باشید
یا حق
By: مهتاب on نوامبر 16, 2007
at 5:48 ب.ظ.
سلام
من بعنوان یه اسب فکر کنم که عکس شما راست گفته و البته صد بار شرمنده هزار تا آینه دیگه ام که بخرین همین کار رو می کنن چون آینه ها و اسبها هنوز اصالت خودشون رو ازدست ندادن!!!
ههههه…چند زبان که سهله به همه زبانها هم که فحش بدین تاثیری نمی ذاره…
مرسی از سر زدن شما…
By: اسب وحشی on نوامبر 17, 2007
at 7:42 ق.ظ.
سلام
مرسی که سر زدین…
در ضمن با عرض پوزش حق با آینه است!!!!
امیدوارم که موفق باشید…
By: اسب وحشی on نوامبر 17, 2007
at 7:46 ق.ظ.
سلام
اون که با شما حرف می زده وجدان شیرفرهاد بیده نه آیینه.
ولی عین حقیقت رو گفتین.
همه ما زندگی های خودمون رو می کنیم و فقط با دیدن این مناظر سر تاسف تکون می دیم و هیچ کاری نمی کنیم
ولی خوب شعری که گفته بودین خیلی قشنگه ها.
By: فهیمه on نوامبر 17, 2007
at 11:16 ق.ظ.
سلام
اون که با شما حرف می زده وجدان شیرفرهاد بیده نه آیینه.
ولی عین حقیقت رو گفتین.
همه ما زندگی های خودمون رو می کنیم و فقط با دیدن این مناظر سر تاسف تکون می دیم و هیچ کاری نمی کنیم
ولی خوب شعری که گفته بودین خیلی قشنگه ها.
By: فهیمه on نوامبر 17, 2007
at 11:20 ق.ظ.
سلام
اون که با شما حرف می زده وجدان شیرفرهاد بیده نه آیینه.
ولی عین حقیقت رو گفتین.
همه ما زندگی های خودمون رو می کنیم و فقط با دیدن این مناظر سر تاسف تکون می دیم و هیچ کاری نمی کنیم
ولی خوب شعری که گفته بودین خیلی قشنگه ها.
By: فهیمه on نوامبر 17, 2007
at 11:20 ق.ظ.
سلام
خوشبختم
By: شبنم on نوامبر 17, 2007
at 9:27 ب.ظ.
استاد بسيار عالي بود من هم گاهي اينجوري مي شم و آينه من هم … اصلا همه اين آينه هاي پر رو را بايد رو به ديوار آويخت تا ادب شن !!!!!!!!!!
… آپم و منتظر نظر زيباتون !
By: اميد on نوامبر 18, 2007
at 6:02 ق.ظ.
استاد بسیار لطیف نوشتید
لذت برد
در ضمن اپ کردم یک سر بزنید
By: علی نق نقو on نوامبر 18, 2007
at 6:38 ق.ظ.
سلام
از لطفتون ممنونم که جوابم و دادید
آرزو میکنم اگه مایل هستید هر چه زودتر به آغوش وطن برگردید
موفق باشید
By: مهتاب on نوامبر 18, 2007
at 8:06 ق.ظ.
سلام دوست من
مطلب جالبی بود این هم راهیست
من در حزب خران که اسم وبلاگم میباشد منتظر شما هستم
دوست دارم نظر شما را بدانم
بدرود
By: منطق on نوامبر 18, 2007
at 11:55 ق.ظ.
این نهی از منکرها یعنی چی ؟؟؟
اگه چیزی تو چنته داری برامون بنویس ، در غیر اینصورت ………….
By: زال on نوامبر 18, 2007
at 11:09 ب.ظ.
زال.راستش رو اگر بخوای معنی حرفت رو نفهمیدم . این نهی از منکر نبود ، بلکه خود رو زیر سوال بردن بود. بدون دلخوری. شادو تندرست باشی. راستی دفعه دیگه وبسایت خودت زو بذار . چون من اغلب تو سایت خود خوانندگانم پاسخ اشون رو میدم
By: اردوخانی شوخی و جدی on نوامبر 18, 2007
at 11:37 ب.ظ.