تنها خیال می کنی
خیال می کنی !
با هر ضربه شلاق که به من می زنی
قصری در باغ بهشت، می خری
با قطره ، قطره خونم
حوض کوثر را پر از آب زلال می کنی
خیال می کنی !
با هر زخمی که به من می زنی
یک حوری بهشتی ، پاداش توست
زمانی که نیمه جانم !
خود را گرسنه ، در کنار سفره ای رنگین
در بهشت می بینی
به تو رشک نمی برم !
برای تو غمگینم
که خیال می کنی
تنها ، خیال می کنی … !
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟