کار رو باید به دست کاردون سپرد!
آدم ( یعنی مرد) وقتی پیر میشه ، همه چیزش میره بالا جز یک چیزش. قندش بالا میره . چربی خونش بالا میره. فشار خونش بالا میره. نمکش بالا میره ، تنها یک چیزش بالا نمیره. این حرف رو به یکی از رفقای خوبم زدم. گفت: آدم باید کار رو به دست کاردون بسپره. پرسیدم : کاردون سراغ داری ؟ گفت : آره خواهر زنم. گفتم: از کجا می دونی ؟ گفت : آخه خواهر زنمه و هر دو هم از یک پدر مادر ، تازه قیافه اش داد می زنه.
حرفش درست بود، ولی یک ماشین کهنه رو هم که ببری پیش بزرگترین کاردون دنیا، بهش خوب می رسه ، تعمیرش می کنه، ولی بهت میگه: میدونی چیه ؟ هر روز ازش استفاده نکن ، خیلی هم باهاش یواش برو. آخه من یک شورلت کهنه ایمپالا داشتم!
سلام اردو خانی عزیز
چند روزی را نبودم وقتی هم برگشتم با سیلی از مشکلات مواجه شدم یکی از یکی بدتر اقا چشمتان روز بد نبیند تصمیم گرفتم چند روزی در منزل بمانم اما ظاهرا نمی شود دیروز و امروز که در منزل بودم از فرصت استفاده کردم و خدمت شما رسیدم
By: هوفی on سپتامبر 1, 2007
at 5:13 ب.ظ.
درود بر آقای اردوخانی
پر معنا بود ، مثل همیشه . ممنون .
بدرود و سلامت باشی .
By: سیا on سپتامبر 1, 2007
at 6:40 ب.ظ.
هوفی مهربانم: مشکلات برای همه هست، برایت یردباری و پیروزی در مشکلاتت آرزو می کنم.ادوست دارت اردوخانی
By: اردوخانی on سپتامبر 2, 2007
at 12:09 ب.ظ.
سلام
ممنون از حضورتون …
بلاگ پر معنایی دارین …

من شما رو لینک می کنم اگه مایل بودین شما هم منو لینک کنید .
By: پرنیا on سپتامبر 2, 2007
at 1:46 ب.ظ.
سلام
مرسی از اومدنت دوست خوبم
وبلاگت خیلی خوشگله
امیدوارم همیشه عاشق باشی
By: احمد فیروز خادمی on سپتامبر 2, 2007
at 2:00 ب.ظ.
سلام دوست خوبم وبلاک بسیار زیبایی داری مطالبش هم خیلی قشنگه
از اینکه به من سر زدین خیلی خوشحالم
موفق باشی
بای
By: احمد فیروز خادمی on سپتامبر 2, 2007
at 2:07 ب.ظ.
درود بر اردوخانی
فکر نمیکردم شما هم بلد باشین از این تعارفات در پیتی ایرانی تیکه پاره کنی .
به هر حال خوشحال شدم که استادم به وبلاگم سر زد . ما جوونتر ها هم اگر طنزی
داریم و نوشته ای مینویسیم از صدقه سری شما اساتید وام میگیریم . امیدوارم
همیشه باشند کسانی که شما از خوندن مطالبشون لذّت ببرید . در ضمن از اینکه
اشتباهات املائیتون نسبت به ماههای گذشته رو به کاهشه بسیار بسیار خوشحالم
و امیدوارم روز به روز بیشتر به سمت پیروزی گام بر دارین .
در پناه حق و بدرود
By: سیا on سپتامبر 2, 2007
at 9:59 ب.ظ.
سیا جان. دروغ گو دشمن خود و سایرین است. راستش را بخواهی دوست جوان اهل قلمی دارم که چند ماهی است که مهمان من می باشد. و اوست که کارهای مرا با مهر فراوان ویراستاری می کند. چنانچه پس از رفتن این دوست اشتباهاتم تکرار شد تعجب نکن ، تو اشتباهاتم را یاد آوری کن. می بوسمت ازدل جان اردوخانی
By: اردوخانی on سپتامبر 2, 2007
at 11:29 ب.ظ.
پرنیای مهربانم. وب سایت تو را بر جمع دوستان افزودم . باشد که به خانه دل تو بیایند ، و از آنجا به دیدار دوستان خوبت روند. می بوسمت اردوخانی
By: اردوخانی on سپتامبر 2, 2007
at 11:43 ب.ظ.