نامه سر گشاده به نیما یوشیج
کودکی ، کنار تخته سنگی، هم قد خودش، ایستاده بود. دو انگشت میان و اشاره دست چپ اش را روی زمین نهاد، همانند دخترکی که پاهای عروسک خود را گرفته ، و راه می برد ،آرام نفس نفس زنان با انگشتان اش از قطعه سنگ بالا آمدن اغاز کرد. پس از چند استراحت در بین راه، و خستگی از تن به در کردن، بعد از مدتی طولانی به بالای سنگ رسید. سپس از قطعه سنگ بالا رفت و بر آن نشست. گوئی از کوهی سر به فلک کشیده بالا رفته بود، بدنش کوفته بود. مدتی طول کشید تا خستگی اش را رها کند. پس از آن چند نفس عمیق کشید و سر بلند کرد، و در افق به قله البرز نگریست . با خیال اش خود را بر سر آن قله می دید.نیمای خوب ام : تو با شجاعت ، با آن همه سنگها که بد اندیشان وحسودانِ پشت سر نگر ، نا توان از آینده نگری، آن قله را تسخیر کردی، راهی باز نمودی تا دیگران احساس خود را بدون توجه به نظم و قافیه آن گونه که می توانند ، واژه ها را کنار هم بگذارند ، شعر اش بدانند. گیرم که شعر نباشد، احساس انسانی که هست.
نامه سر گشاده به نیما یوشیج
کودکی ، کنار تخته سنگی، هم قد خودش، ایستاده بود. دو انگشت میان و اشاره دست چپ اش را روی زمین نهاد، همانند دخترکی که پاهای عروسک خود را گرفته ، و راه می برد ،آرام نفس نفس زنان با انگشتان اش از قطعه سنگ بالا آمدن اغاز کرد. پس از چند استراحت در بین راه، و خستگی از تن به در کردن، بعد از مدتی طولانی به بالای سنگ رسید. سپس از قطعه سنگ بالا رفت و بر آن نشست. گوئی از کوهی سر به فلک کشیده بالا رفته بود، بدنش کوفته بود. مدتی طول کشید تا خستگی اش او رها کند. پس از آن چند نفس عمیق کشید و سر بلند کرد، و در افق به قله البرز نگریست . با خیال اش خود را بر سر آن قله می دید.نیمای خوب ام : تو با شجاعت ، با آن همه سنگها که بد اندیشان وحسودانِ پشت سر نگر ، نا توان از آینده نگری، آن قله را تسخیر کردی، راهی باز نمودی تا دیگران احساس خود را بدون توجه به نظم و قافیه آن گونه که می توانند ، واژه ها را کنار هم بگذارند ، شعر اش بدانند. گیرم که شعر نباشد، احساس انسانی که هست.
شعر تو گوینده روح پاک بلند پرواز تو است .
نیمای مهربانم : تو قله البرز را تسخیر کرده ای و دنیا را به زیر پا داری ، و من آن کودک ام که بر قطعه سنگی نشسته ام .
و میدانم که هرگز آن نیرو را ندارم که پا در راهی که تو رفته ای بگذارم ، ولی با دو انگشت اشاره و میان دست چپ ام !
میدانم روح تو ، شعر تو دور از چاپلوسی و فرومایگی است روان ات شاد.
با سپاس فرواوان از روان شاد سیروس طاهباز، و کتاب ارزنده اش :یادمان نیما یوشیج
سلام
ممنون از لطفتون به خونه ی نیلوفری..
اسم جالبیه..
پاینده باشید..
یاعلی!!!
By: نادیا ( نانا ) on آگوست 3, 2007
at 10:58 ب.ظ.