پدرو مُرد همراه با رستم
زمانیکه کودکی بودم ، پدرم داستانهای شاهنامه را ، برایم چنان با هیجان می خواند ، که گوئی خودش ، یکایک قهرمانانش است. رستم ، سهراب ، اسفندیار، گرشاسب، سیاوش ، کیگاوس، گیو ، دیو سپید…
پدرم کامند جزئی بود، خیلی جزء ، ولی در خیال من رستمی. زورش به همه می رسید . به شاه ، به وزیر ، به امیر، به آژان ، به قصاب…
تا اینکه ! تا اینکه : یک روز دیدم ، خودم شنیدم ، رئیس اش سرش داد میزد: مرتیکه … و ده ها حرف رکیک دیگر. و او در جواب ترسان و لرزان وخجالت زده ، سر به زیر می گفت: بله قربان ، شما درست می فرمایید! بنده غلط کردم، بخشش از بزرگان است، اشتباه به عرض مبارکتان رسانده اند…
آن روز پدرم مُرد همراه با رستم .
و ، مادرم فرشته ماند با چادری گل دار و رنگ رو رفته . آخر او از فرشتگان خوب برایم داستان می گفت.
پنج شنبه 7 بهمن 1378 ــ 26 ژانویه 2000 / از کتاب خر تو خر یا جهان بینی خر . نوشته خودم
´´´´´´¶¶´´´´¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶´¶¶¶¶´´
´´´´´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶´¶¶´´´´¶´
´´´´´´¶´´´´´´´´´´¶´¶¶¶¶¶¶´´´¶´
´´´´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´¶¶¶¶¶´
´´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´
´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶´´
´¶¶¶´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´
´´´¶´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´
´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´¶´´
´´¶¶¶´´´´´´´´´¶¶¶´´´´¶¶´´´¶¶´´
´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´
´´´´´´´¶¶¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´´´
´´´¶¶¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´
´´´¶´´´´¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶´´´¶´´´´´
´´´¶´´´´¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶´´´´
´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶´´´¶¶´´
´´¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶´´
´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶´´
´´¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶´´
´´¶¶´´´´´´´¶¶´´´´¶¶´´´´´´¶¶´´´
´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´
سلام دوست من
وبلاگ فوق العاده باحالي داري
خوندمش
منتظرتم
تا بعد
By: بیدمجنون on ژوئیه 30, 2007
at 10:19 ب.ظ.
بید مجنون: با سپاس از مهر تو. خوشحالم از دیدارت. دوست دارت اردوخانی
By: شوخی و جدی on ژوئیه 31, 2007
at 12:16 ب.ظ.
انوش عزیز، پیش از اینکه چیزی بنویس یا بگویی ،گفته یا نوشته آن را نسبت به خودت بسنج، چنانچه آن واژه ها زیبا یافتی به دیگرا بگو ویا برایشان بنویس
خاطر جمع باش دوست ات دارم آن چنان که هستی.اردوخانی
By: شوخی و جدی on ژوئیه 31, 2007
at 11:42 ب.ظ.