نگاشته شده توسط: ordoukhani | ژوئیه 9, 2007

صدای ما

صدای ما

 

آسمان دگر آبی نیست

دود زده، خراش برداشته

از  آسمان خراشها

 

در آسمان خراشها !

از میان  این  دیوارهای آهنی و سیمانی

کجا  صدای ما به گوش همسایه میرسد

که به خدا برسد

 

پرده حریر آبی آسمان ، دود انزجار زده

صدای ما

 

آسمان دگر آبی نیست

دود زده، خراش برداشته

از  آسمان خراشها

 

در آسمان خراشها !

از میان  این  دیوارهای آهنی و سیمانی

کجا  صدای ما به گوش همسایه میرسد

که به خدا برسد

 

پرده حریر آبی آسمان ، دود انزجار زده

ستاره ها ، دیگر نور ندارند

ماه ، سیه روی

خورشید سوزاننده

نسیم، طوفان ویران گر

 

از پس این پرده دود زده انزجار،

دعا بی خود

التماس بی معنی

ستایش بیهوده

نه صدای ما به خدا میرسد

نه مهر او به ما

 

گذشت آن زمان ، کوچه تنگی، دری کنار دری

پیرِ زنی با پیرِ زنی ، درد دل می کرد

گذشت آن زمان، کوچه تنگی، دری کنار دری

پسرکان از این در ، به آن در

از این بام ، به آن بام

نخ باد بادک در دست

 

دیگر حیاطی نیست ، تا دخترکان لی لی کنند

تا درخت حیاط همسایه

سایه و میوه و برگش

لانه  گنجشگان وکلاغان را ببینیم

جیک جیک و قار قار اشان را بشنویم

 

از پس این پرده دود زده انزجار

نه صدای ما به خدا می رسد

نه مهر او به ما


پاسخ

  1. خیلی زیبا …..

  2. سیامک جان : اینگونه احساس کردم ، اینگونه نوشتم. خوشحالم که به دل تو نشست. اردوخانی


نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

دسته‌ها

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: