چهارتا چایی
سه نفر از آقایان فقهای شورای نگهبان با یک وزیر مشغول گفتگو در باره امور مملکت بودند. یکی از آقایان فقها رو کرد به آقای وزیر و با لحن امرانه ای گفت: بلند شو برو سه تا چایی بیار.
آقای وزیر در حالیکه نمی خیز شده بود گفت : آخر من وزیر این مملکت هستم .
یکی دیگر از فقها گفت: حالا که این طور است ، چهار تا بیار.
یکشنبه 9 آبان 1372 ــ مرگ پلنگ
ادامه ندارد
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟